برکناری میخاییل بوگدانوف، دیپلمات کهنهکار و معمار سیاست خاورمیانهای روسیه از سوی ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه موجی از تحلیلها درباره تغییر احتمالی رویکرد کرملین در منطقه به دنبال داشت. اگرچه بوگدانوف این تصمیم را به رسیدن سن بازنشستگی نسبت داد و رسانههای روسی عملکرد او را ستودند، اما برخی تحلیلگران غربی آن را نشانهای از تغییر مسیر در سیاست خارجی روسیه میدانند. فعالیت دیپلماتیک بوگدانوف از سال 1974 آغاز شد و در طول بیش از پنج دهه در جایگاههایی چون سفیر و نماینده روسیه در سازمانهای عربی و آفریقایی نقشآفرینی کرد. اما نقطه اوج اثرگذاری او از سال 2011 با تصدی معاونت وزارت خارجه و سپس نمایندگی ویژه رییس جمهوری روسیه در امور خاورمیانه و آفریقا رقم خورد. در این دوران، حمایت روسیه از جهان عرب شکلی بیسابقه به خود گرفت و بسیاری از سیاستهای منطقهای مسکو در راستای تقویت جایگاه کشورهای عربی و مهار نفوذ غرب شکل گرفت. پس از کاهش نفوذ روسیه در پی سقوط دولت بشار اسد، مسکو همچنان به دنبال بازسازی موقعیت خود در منطقه است و با تمرکز بر ابزارهایی مانند تجارت، سرمایهگذاری و دیپلماسی مسیر تازهای را دنبال میکند. این در حالی است که جنگ اوکراین موجب چرخش توجه روسیه به سوی آسیا و خاورمیانه شد و همکاریهایش با کشورهایی مانند ایران افزایش یافت. با این حال، تحولات جنگ 12روزه ایران و اسراییل نشان داد که سیاست خاورمیانهای روسیه بیش از گذشته رنگ وبوی ژئواکونومیک گرفته است. این در حالی بود که اقدامات بوگدانوف بویژه پس از تشدید تحریمهای غرب در پی جنگ اوکراین، باعث تغییر رویکرد مسکو به سمت ائتلافهای ضدغربی شده است. به این ترتیب میتوان کنار رفتن بوگدانوف در ژوییه 2025 را آغاز یک فصل تأثیرگذار دیگر در سیاست خاورمیانهای روسیه دانست. نگاه اقتصادی مسکو به خاورمیانه جهانگیر کرمی استاد دانشگاه تهران: تغییر اصلی در رویکرد روسیه به خاورمیانه نه با کنار رفتن بوگدانف، بلکه از سال 2022 و در سایه جنگ اوکراین آغاز شد. دال مرکزی این تغییر رویکرد، تحت تأثیر مشکلات اقتصادی پیش آمده بعد از جنگ اوکراین و تغییر اولویت سیاست خارجی روسیه از عرصه ژئوپلیتیک به بازی ژئواکونومیک است. بویژه پس از تحریمهای سنگین غرب، مسکو ناگزیر شد برای کاهش اثرات اقتصادی آن، روابط خود با کشورهای موسوم به «اکثریت جهانی» - که عمدتاً حاضر به همراهی با تحریمهای غربی نیستند - را گسترش دهد. در این بین برخی کشورهای خاورمیانه از بازیگران کلیدی این مسیر جدید شدند. از نگاه مسکو، خاورمیانه دیگر صرفاً میدان رقابتهای نظامی یا امنیتی نیست؛ بلکه بستر مهمی برای حفظ دسترسی به بازارهای جهانی، همکاری در حوزه انرژی و دور زدن تحریمهاست. افزایش چشمگیر حجم مبادلات تجاری روسیه با کشورهایی مانند ترکیه، عربستان و امارات عربی متحده نشانهای روشن از همین چرخش است. در این میان، جایگاه ایران در سیاست جدید خاورمیانهای روسیه پیچیده و تا حدی متناقض است. روسیه بهدلیل نیاز به توسعه مناسبات اقتصادی با رقبای منطقهای ایران، سیاستی محتاطانه در قبال تهران در پیش گرفته است. رفتار روسیه در قبال تحولات اخیر، از جمله درگیریهای ایران و اسراییل و نیز تهران و واشنگتن، نمونهای روشن از این رویکرد است. مسکو نه تنها در این بحرانها نقش میانجی را ایفا نکرد، بلکه حتی از طرحهای دیپلماتیک جدی برای مدیریت تنش نیز فاصله گرفت. در پرونده سوریه نیز، پس از تثبیت نسبی وضعیت نظامی، مسکو عملاً از پیگیری اهداف سیاسی پیشین دست کشیده و به حفظ پایگاههای نظامی موجود بسنده کرده است. این تغییر رفتار، در ارتباط با ایران معنایی خاص دارد: روسیه در شرایط کنونی تمایلی ندارد در بحرانهای منطقهای مستقیماً از ایران حمایت کند، مگر آنکه شرایطی حاد مانند تلاش جدی آمریکا برای تغییر رژیم در ایران رقم بخورد. در چنین سناریویی، احتمال ائتلاف واکنشی روسیه و چین وجود دارد؛ اما در وضعیت فعلی، تهران نمیتواند روی نقش آفرینی فعال مسکو حساب کند. در مجموع باید گفت خاورمیانه امروز برای روسیه دیگر میدان بازیهای ایدئولوژیک یا رقابتهای ژئوپلیتیک نیست؛ بلکه عرصهای برای تأمین منافع اقتصادی و بازتعریف روابط منطقهای با کمترین هزینه سیاسی است. پروژه بازتعریف قدرت در خاورمیانه آلبرت ناریشکین رییس اندیشکده خاورمیانه در دانشگاه روابط بینالملل وزارت خارجه روسیه: میخاییل لئونیدوویچ بوگدانوف، که بیش از پنجاه سال تجربه دیپلماتیک در حوزه خاورمیانه دارد، از جمله دیپلماتهای برجسته شوروی و روسیه به شمار میرود و در میان همکاران و همراهان خود از اعتبار بیتزلزلی برخوردار است. تحت هدایت حرفهای میخاییل لئونیدوویچ بوگدانوف، پایههای دوستی مدرن روسیه با جهان عرب و آفریقا شکل گرفت؛ دوستیای که بر اساس آرمان مشترک برای ایجاد نظمی چندقطبی در جهان، مبتنی بر اصول برابری و احترام متقابل بنا شده است. در دوره تصدی میخاییل بوگدانوف به عنوان معاون وزیر امور خارجه و نماینده ویژه رییسجمهوری روسیه در امور خاورمیانه و کشورهای آفریقایی، جهان عرب با حمایت روسیه به یکی از کانونهای جدید تصمیمگیری و تأثیرگذاری در عرصه جهانی تبدیل شد. او بیش از هر کس دیگری خطر تشدید تنشهای هستهای در خاورمیانه را احساس میکند و بارها تجاوزات غیرقانونی اسراییل علیه ایران را محکوم کرده است. سفیر بوگدانوف بارها نقش میانجی را در مذاکرات میان دولتهای ترکیه و سوریه ایفا کرده تا نقشهراهی برای بازگشت پناهجویان سوری از ترکیه به کشورشان تدوین شود؛ از جمله فراهمکردن تضمینهایی برای امنیت و حمایت اجتماعی آنان. میخاییل بوگدانوف همچنین در حوزه دیپلماسی فرهنگی روسیه در خاورمیانه و آفریقا نقش چشمگیری ایفا میکند. او بهعنوان نایبرییس انجمن امپراطوری ارتدوکس فلسطین - یکی از کهنترین نهادهای پایهگذار همکاریهای انساندوستانه میان روسیه و ملتهای خاورمیانه - در رسیدگی به مسائل بشردوستانه در سوریه، سازماندهی زیارتهای ارتدوکسی به سرزمین مقدس و ساخت مدارس برای مردم محلی سهم داشته است. بوگدانوف نقش ارزندهای در حفظ آیین ارتدوکس در خاورمیانه ایفا کرده است. کشور روسیه نیز خدمات بوگدانوف را ارج نهاده و وی را با نشانهای دوستی، افتخار، الکساندر نوسکی و شایستگی برای میهن (در درجات سوم و چهارم) مورد تقدیر قرار داده است. پایان فعالیت طولانیمدت بوگدانوف به عنوان معاون وزیر امور خارجه روسیه، به هیچ وجه به معنای پایان تلاشهای پربار و چندبعدی او در راستای منافع فدراسیون روسیه و مردم آن نیست. با اینکه این موضوع هم باید مورد توجه باشد که اگرچه نقش افراد در شکل دهی به سیاست خارجی اهمیت دارد اما تغییر او به معنای چرخش در سیاست خارجی خاورمیانهای روسیه نیست. بوگدانوف، ایران و سیاست خاورمیانه روسیه دکتر احمد لاشین استاد مطالعات ایران در دانشگاه عینالشمس مصر استعفای میخاییل بوگدانوف، دیپلمات باسابقه روس، لحظهای تعیینکننده در مسیر سیاست خارجی روسیه، بویژه در قبال خاورمیانه به شمار میرود. نام او سالها با دیپلماسی دقیق، منعطف و واقعگرایانه مسکو در منطقه گره خورده بود. از قاهره تا تلآویو، از بیروت تا صنعا، بوگدانوف صرفاً حامل پیامهای کرملین نبود؛ بلکه اغلب نقش معمار و مذاکرهکنندهای کلیدی را ایفا میکرد که در شکلدهی مواضع روسیه و برقراری توازنهای حساس منطقهای نقشآفرین بود. او به دلیل شناخت عمیق از تحولات خاورمیانه و برخورداری از شبکهای گسترده از ارتباطات شخصی با بازیگران مختلف منطقه، توانسته بود نقشی فراتر از حدود رسمی دیپلماتیک ایفا کند. از این رو، برکناری اش را نمیتوان صرفاً تغییری اداری تلقی کرد، بلکه باید آن را لحظهای استراتژیک در سیاست خارجی روسیه دانست که میتواند پیامدهایی فراتر از انتظار داشته باشد. با این حال، باید میان جهتگیریهای راهبردی کلان و ابزارهای اجرایی در سیاست خارجی روسیه تمایز قائل شد. منافع اساسی مسکو در خاورمیانه- از جمله حفظ نفوذ در سوریه، ایجاد توازن در روابط با ایران و اسراییل، و گسترش همکاری با کشورهای خلیج فارس- در کوتاهمدت دچار تحول نخواهد شد. اما سبک، ریتم و دینامیسم حضور روسیه در منطقه احتمالاً دستخوش تغییر خواهد شد؛ تغییری که بیشتر به نوع مدیریت و سطح انعطافپذیری در مواجهه با مسائل پیچیده منطقهای بازمیگردد. در شرایطی که روسیه به دلیل جنگ در اوکراین بیش از پیش درگیر مواجهه با غرب است و به دنبال تقویت جایگاه خود در جنوب جهانی میگردد، انتظار میرود سیاست خاورمیانهایاش نیز ماهیتی واکنشیتر پیدا کند. بویژه با غیبت چهرهای کاریزماتیک و باتجربه مانند بوگدانوف، که از آزادی عمل بالا و شناختی عمیق در مورد دینامیکهای منطقهای برخوردار بود. درخصوص روابط روسیه با ایران نیز، استعفای بوگدانوف ممکن است مسیر تغییراتی تدریجی را هموار کند. او طی سالها توانسته بود میان شراکت راهبردی با تهران و حفظ روابط کاربردی با کشورهای عربی و اسراییل تعادل ظریفی برقرار کند. اما با رفتن او، ممکن است شاهد تقویت دو گرایش متفاوت در سیاستگذاری روسیه باشیم: از یک سو، گرایشی نزدیک به نهادهای امنیتی و نظامی- بهویژه وزارت دفاع و سرویس امنیت فدرال- که روابط عمیقتری با ایران، بویژه در حوزههای نظامی و اطلاعاتی دارند. این رویکرد میتواند به افزایش سطح همکاریهای عملیاتی و فنی میان مسکو و تهران منجر شود. و از سوی دیگر، احتمالاً در گفتمان متوازن وزارت خارجه که بوگدانوف نماینده آن بود و نقش مهمی در تعاملات با کشورهای خلیج فارس، مصر و اسراییل داشت، خلأیی به وجود آید. چنین تحولی میتواند بر جایگاه روسیه بهعنوان یک میانجی مورد اعتماد تأثیر منفی بگذارد. از سوی دیگر ممکن است در دوره پیشرو، نقش چهرههای تازهنفس و یا شخصیتهای امنیتی با رویکردی سختگیرانهتر پررنگ شود؛ مسألهای که با افزایش هماهنگی تاکتیکی با ایران، میتواند حاشیه مانور دیپلماتیک روسیه در پروندههایی مانند یمن و لبنان را کاهش دهد؛ حوزههایی که بوگدانوف در آنها به خوبی هنر مدیریت تضادها را میدانست. در مجموع، هرچند رابطه با ایران همچنان یکی از ارکان ثابت سیاست منطقهای روسیه خواهد ماند، اما غیبت بوگدانوف میتواند این رابطه را از توازن خارج کرده و به سمتی یکجانبه سوق دهد. در نهایت، میتوان گفت غیبت میخاییل بوگدانوف نشانهای از احتمال تغییر در شیوه اجرای سیاست خاورمیانهای روسیه است، نه لزوماً در جهتگیری کلان آن. منافع پایدار مسکو در منطقه بهسادگی تغییر نخواهد کرد، اما نوع برخورد با تحولات، توازنهای دیپلماتیک و ابزارهای اعمال قدرت، ممکن است دچار تحولی جدی شود؛ تحولی که باید آن را با دقت و حساسیت رصد کرد. روزنامه ایران |