| به نقل ازروزنامه اطلاعات شهرها همیشه محلی برای تجمع انسان ها، امیدها و تلاش ها بوده اند اما رشد شتابان جمعیت شهری در دهه های اخیر، چهره ای پیچیده و متفاوت از این نوع زندگی را آشکار کرده است که برخی آن را حاشیه نشینی خوانده اند؛ اصطلاحی که عده ای از متخصصان بر عدم استفاده از آن تأکید دارند. سکونتگاه های غیررسمی که فقر و سرزندگی را به صورت توأمان در خود جای داده اند چندین دهه است که موضوع اندیشه و پژوهش و برنامه ریزی در ایران بوده ولی همچنان این محدوده ها و چالش ها و مسائل آن، مدیریت شهری و سیاستگذاران کشور را در معرض آزمونی سخت قرار می دهد. در کشور ما اگرچه از اوایل دهه 50 خورشیدی، گزارش های رسمی از سکونت افراد در محدوده های غیررسمی شهرهایی از جمله تهران خبر داده اند اما بنا به گفته دکتر زهرا اسکندری، جامعه شناس، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه توسعه پایدار ایران، تقریبا از اواخر دهه 50 خورشیدی، افزایش جمعیت، کاهش درآمد سرانه و افزایش فقر، به رشد سکونتگاه های غیررسمی دامن زد، آن چنان که در سال 1382 خورشیدی، جمعیت سکونتگاه های غیررسمی 4.5 میلیون نفر معادل 4.3 درصد جمعیت شهری در ایران اعلام شد. در مطالعه و بررسی دیگری براساس نرخ رشد، در سال 1395 خورشیدی، جمعیت سکونتگاه های غیررسمی، 11 میلیون نفر معادل 18.6 درصد جمعیت شهری برآورد شد. مقایسه این آمارها تصویر واضحی از روندی را ارائه می کند که در شهرهای ما پرشتاب تر از سیاستگذاری های پایدار، پیش رفته و باعث شده امروزه جمعیت زیادی از هموطنان ما خارج از چارچوب رسمی شهرها ساکن شوند و از بسیاری از امکانات محروم بمانند. پدیده تاریخی اسکندری، پژوهشگر حوزه توسعه پایدار ایران که در نشست تخصصی پویایی اجتماعی در سکونتگاه های غیررسمی سخن می گفت، سکونتگاه های غیررسمی را پدیده ای پرسابقه در ایران دانست و گفت: در سال 1355 خورشیدی، مؤسسه تحقیقات اجتماعی از وجود یک هزار و 646 خانوار آلونک نشین در شهر تهران خبر داده و در طرح جامع شهر تهران در سال 1348 خورشیدی نیز از سکونت 360 هزار نفر در محله های غیررسمی سخن گفته شده است.بنابراین، ما به نوعی با یک مسأله تاریخی مواجهیم. او افزود: سکونتگاه های غیررسمی، تبلور فقر فضایی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی است؛ فقری که فقط به معنای درآمد کم نیست بلکه نشانه های آن در فضای خیابان و محله و خانه و خدمات شهری و محیط زندگی هم قابل مشاهده است. این فقر فضایی شامل شکل گیری بازار غیررسمی و ارزان سرپناه، وضعیت مبهم مالکیت زمین، ناپایداری در برابر مخاطرات طبیعی، فقر خدمات زیرساختی و روبنایی و رشد خارج از ضوابط و مقررات شهرسازی است. او در عین حال تأکید کرد که به کاربردن واژه حاشیه نشینی از نظر جغرافیایی برای این محدوده های جمعیتی چندان دقیق نیست و نقدهای جدی به این مفهوم وارد است. به گفته او سکونتگاه های غیررسمی در واقع نشان دهنده شکل گیری بازاری غیررسمی برای زمین و مسکنِ گروه های کم درآمد هستند. دلایل شکل گیری برای درک بهتر پدیده ای چون سکونتگاه های غیررسمی، لازم است عواملی را که باعث شکل گیری این بافت های جمعیتی شده اند شناسایی کنیم تا زمینه های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی مؤثر بر توسعه آن روشن تر شود. اسکندری، مدرس دانشگاه درباره علل و ریشه های شکل گیری سکونتگاه های غیررسمی گفت: مسائل متفاوتی از جمله مهاجرت، رشد جمعیت شهری، سیاستگذاری های ناهماهنگ اجتماعی و شهری، ناکارآمدی های نهادی و بحران های زیست محیطی به خصوص آب، به عنوان علل بروز این پدیده مطرح شده اما از همه کمتر به موضوع جنگ تحمیلی پرداخته شده است که چه تأثیری بر الگوی سکونت و توزیع جمعیت در کشور ما داشت.با وجود شناخت نسبی عوامل اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی شکل گیری سکونتگاه های غیررسمی، واکنش ها و رویکردهای رسمی به این پدیده در ایران متنوع و گاه متناقض بوده است. اسکندری با اشاره به پیشینه مطالعات اسکان های غیررسمی که از سال های 1340 تا 1400 طی پنج مرحله صورت گرفته است گفت: وقتی مطالعات انجام شده را مرور و تجزیه و تحلیل می کنیم مشخص می شود که دو رویکرد و گفتمان را دربرمی گیرد، یکی رویکرد جرم انگار و امنیتی است که بر مفهوم حاشیه نشینی و ساخت وساز غیرمجاز اصرار دارد و فعالیت هایی که انجام می دهد با این دیدگاه شکل گرفته که اجتماع سکونت های غیر رسمی نیازمند صدقه هستند و به طور کلی موضوع سکونت گاه ها،آسیب اجتماعی و امنیتی است. رویکرد دیگر پذیرش و اصلاح نگری و توانمندسازی است. اما هر دو رویکرد بر یک موضوع تأکید دارند؛ بی اطلاعی از شیوه زندگی اجتماعات در سکونتگاه های غیررسمی. محدوده های در استطاعت در حالی که هنوز برخی نگاه سنتی و منفی به سکونتگاه های غیررسمی دارند و آن ها را صرفا به عنوان مناطق آسیب زا می بینند، برخی دیگر از کارشناسان و سیاستگذاران به این محدوده ها با نگاهی انسانی تر می نگرند و حتی تلاش می کنند از تجربه زیسته ساکنان برای طراحی سیاست ها و نظریه های مؤثر استفاده کنند.اسکندری درباره این موضوع گفت: متخصصان و نظریه پردازانی که رویکرد توانمندسازی دارند و به دنبال یافتن ظرفیت های اجتماعی در این محدوده ها هستند می گویند باید این محدوده ها را به عنوان سبک زندگی بپذیریم؛ سبک زندگی گروه های کم درآمد در مناطقی که من اسم آن را محدوده های در استطاعت می گذارم. او برپایه این دیدگاه یادآور شد: برخی معتقدند همان طور که شهر، مبنای تئوری ها و نظریه های جامعه مدرن شد، اکنون این سکونتگاه ها و شیوه زندگی در آن هاست که پایه تئوری پردازی درباره این محدوده ها را فراهم می کند. ما هم به عنوان سیاستگذار و جامعه شناس و شهرساز اگر می خواهیم به نظریه ای برسیم باید با این اجتماعات در تعامل و زندگی رو در رو باشیم تا بتوانیم از تجربه زیسته آن ها نظریه هایی را اقتباس کنیم. به نظر می رسد پدیدارشناسی می تواند به عنوان یک رویکرد به ما کمک کند. جای خالی حکمت ایرانی در دهه های اخیر، متخصصان بسیاری پدیده سکونتگاه های غیررسمی را واکاوی و از منظر اجتماعی و فرهنگی تحلیل کرده اند. دکتر پرویز پیران، جامعه شناس، استاد دانشگاه و نظریه پرداز توسعه اجتماعی که در این حوزه کوشش های علمی فراوانی داشته، معتقد است تا زمانی که ایران و جامعه و تاریخ ایران را پالایش و هرس نکنیم و شبانه روز خیل بیشماری اندیشمند روی آن کار نکنند، در شناخت واقعیت جامعه در هیچ زمینه ای از جمله اسکان غیررسمی به جایی نخواهیم رسید و در این شرایط برنامه ریزی، طرح های شهری و شهرسازی سرتاسر بی ربط خواهد بود. او در بخشی از سخنانش با طرح این پرسش که در شهرسازی مدرن در کشور ما چقدر ایران وجود دارد گفت: مفهوم شهر و روستا هم دوگانه ای است که از غرب عاریت گرفته ایم، بدون آن که سابقه آن را درک کرده باشیم. برای فهم اجتماعات سرپناه (سکونتگاه های غیررسمی)، باید توجه کنیم اولین مفهومی که در تاریخ ایران بسیار اهمیت دارد بقاست و این بقا ساختار اجتماعی را تعریف می کند. کسانی که این اجتماعات را ساخته اند شکوهمندسازی نکنیم ولی فراموش هم نکنیم این ها ایرانی هستند و هر قوم ایرانی، حکمت فربه تاریخی ایران را به ارث برده که از هفت هشت هزار سال تاریخ و رنج و زندگی تروماتیک پدید آمده است. این جامعه شناس افزود: در هر جا که پوسته های ظاهری را کنار بگذاریم به همان حکمت ایرانی می رسیم که متأسفانه در 150 سال گذشته متوقف شده و یک مجموعه آنومیک (بی قاعده و آشفته) بسیار وحشتناک، جای آن را گرفته که با یک مدرنیته نافهمیده و نارس و مهندسی شده و از بالا ترکیب شده است.وی تصریح کرد: نمی گویم مدرنیته را کنار بگذاریم؛ مدرنیته، سخن امروز جهان است و از آن گریزی نیست اما نحوه دریافت آن مهم است. تصمیم عقلایی به باور پیران، بقا ساختاری اجتماعی را تعریف می کند که انگلس به بهترین وجه آن را مطرح می کند: همه فضاها، فضاهای کنارگذاشتن است. با این ویژگی است که در شهرها هم بهترین مناطق را توانمندها اشغال می کنند و گروه های دیگر به پایین رانده می شوند. این جامعه شناس در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به این که در ایران هجوم به شهرها با افزایش پول نفت در اوایل دهه 50 آغاز می شود، ادامه داد: مهاجرت به شهر، هوشمندانه ترین و عقلایی ترین تصمیم روستاییانی بود که در شهر می توانستند نان بیشتر یا کار بهتر پیدا کنند. حالا وقتی به شهر می آیند کنارگذاشتگی به شدت رو به افزایش است؛ عده ای جایی پیدا نمی کنند یا شرایط زندگی آن ها را به این محدوده ها سوق می دهد. اشتباه است که همه فکر می کنند فقیرترین آدم ها به چنین مناطقی می روند. این طور نیست، سکونتگاه های غیررسمی لایه بندی طبقاتی دارد. پیران با تشریح پیوند و ارتباط بقا و حکمت تاریخی ایرانی و آرزوی سرپناه داشتن ایرانی ها با شکل گیری سکونتگاه های غیررسمی افزود: نتیجه کنارگذاشتگی در شرایط بازتولید و بازپخش دائمی فقر در ایران به دلیل تورم و فساد و غارت، چنین اجتماعاتی را شکل می دهد. او در پاسخ به کسانی که معتقدند باید این ساخت وسازها و محله ها را تخریب کرد گفت: عده ای می گویند آن ها را خراب کنیم. اگر بخواهید این کار را بکنید، باید 40 درصد از ساختمان های شهری ایران را خراب کنید! انقلاب پابرهنگان در چنین شرایطی، انقلاب اسلامی، انقلاب پابرهنگان بود و با شعار رسیدگی به مستضعفان روی کار آمد. تا پیش از آن، تصاویر حلبی آبادها و حاشیه نشینان به عنوان سندی بر استبداد و ظلم شاه دست به دست می شد و آرزوی مردمی که انقلاب کردند، پاک کردن چنین صحنه هایی از پیرامون شهرها بود. حالا نزدیک به نیم قرن پس از انقلاب، حلبی آبادها کامل جمع شده اند و کمتر تصویری از شرایط اسفبار آن دوران دیده می شود اما هنوز هم بنا به گفته عبدالرضا گلپایگانی معاون وزیر راه و شهرسازی، 2 میلیون و 600 هزار واحد مسکونی غیررسمی در کشور وجود دارد که 7 میلیون نفر ساکن آنها هستند. این جمعیت پیش از هر اقدامی نیازمند به رسمیت شناخته شدن هویت و سبک زندگی شان هستند تا برای بهبود شرایط سکونتشان برنامه ریزی علمی شود. برای تحقق چنین نگاهی باید به سراغ جامعه شناسان، اقتصاددانان و فعالان مدنی رفت و از دیدگاه های آنان برای رفع مسأله حاشیه نشینی بهره گرفت. هرچند حاشیه نشینی پدیده ای همذات صنعتی شدن است و مادامی که شهرها بزرگتر و صنعتی تر شوند، حاشیه نشینی نیز در اشکال مختلف وجود خواهد داشت. |