| به گزارش پارسینه به نقل از زومیت، بی علاقگی می تواند بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد اما تحقیقات نشان می دهند تغییر در سیستم های مغزی و فعالیت هایی مثل ورزش می تواند انگیزه را بازگرداند. خلاصه مقاله: همه ما افرادی با سطوح انگیزه متفاوت می شناسیم و معمولاً این تفاوت ها را به شخصیت، شرایط زندگی یا تربیت نسبت می دهیم. تحقیقات نشان داده اند که بی علاقگی می تواند ناشی از مشکلات مغزی، به ویژه در ناحیه عقده های پایه ای باشد، که مسئول انگیزه و رفتارهای هدفمند است. افراد بی علاقه اغلب تمایلی به انجام کارها ندارند و تصمیم گیری درباره ارزش تلاش برای آن ها دشوار است، به طوری که معمولاً از انجام فعالیت ها اجتناب می کنند. روش های عملی مانند برنامه ریزی، فعالیت بدنی منظم و استفاده از محرک های خارجی می تواند انگیزه را افزایش دهد و حتی برای افراد شدیداً بی انگیزه امکان گفتن بله، به جای پاسخ فوری نه فراهم کند. همه ما افرادی را می شناسیم که انگیزه های متفاوتی دارند. بعضی ها همیشه آماده اند تا در هر کاری تلاش بیشتری کنند، در حالی که دیگران حتی برای انجام کمترین کار هم انرژی نمی گذارند. ممکن است آن ها را تنبل بدانیم؛ بیشتر وقتشان را روی مبل می گذرانند تا اینکه به فکر پروژه جدیدشان باشند. اما دلیل این تفاوت ها چیست؟ بیشتر ما احتمالاً آن را به ترکیب ویژگی های شخصیتی، شرایط زندگی، تربیت یا حتی ارزش ها نسبت می دهیم. اما تحقیقات در زمینه علوم اعصاب و بیماران با اختلالات مغزی، این باورها را به چالش کشیده و مکانیزم های مغزی که پشت انگیزه قرار دارند را روشن کرده اند. زمانی که این سیستم ها دچار مشکل می شوند، افرادی که قبلاً پرانرژی و انگیزه مند بودند، ممکن است به طور غیرعادی بی علاقه شوند. دکتر مسعود حسین، استاد علوم اعصاب شناختی در دانشگاه آکسفورد، می گوید در کلینیک خودم با جوانی به نام دیوید مواجه شدم که قبلاً فردی بسیار موفق و اجتماعی بود، اما ناگهان نسبت به شغل و اطرافیانش بی علاقه شد. او دیگر هیچ تلاشی نمی کرد و به گفته خودش، اصلاً حال نداشت . دیوید از کارش اخراج شد، اما کاملاً بی تفاوت بود و حتی برای دریافت کمک هزینه بیکاری اقدام نکرد. دوستانش اتاقی برایش فراهم کردند، اما او تمام روز منتظر می ماند تا آن ها برایش غذا بیاورند. داروی ضدافسردگی نیز هیچ تأثیری نداشت. برای افراد بی علاقه، تصمیم گیری درباره ارزش یک کار اغلب دشوار است و معمولاً از آن اجتناب می کنند. دیوید افسرده نبود و حتی نسبتاً خوشحال بود. بررسی های دقیق نشان داد مشکل او ناشی از دو سکته کوچک در هر طرف مغز در ناحیه ای به نام عقده های قاعده ای بود که نقش مهمی در انگیزه و رفتارهای هدفمند دارد. وقتی ناحیه عقده های قاعده ای دچار مشکل می شود، افراد حتی اگر توانایی انجام کاری را داشته باشند، خودشان به طور طبیعی شروع به اقدام نمی کنند، مگر اینکه کسی از آن ها بخواهد. برای مثال، اگر کسی از دیوید می خواست، او می توانست زباله ها را بیرون ببرد یا خانه را تمیز کند. اما وقتی خودش تنها بود، هیچ کاری نمی کرد. تحقیقات نشان داده که بسیاری از افرادی که دچار بی علاقگی می شوند، انجام کارها را به اندازه کافی جذاب نمی بینند. برای آن ها، تلاش کردن ارزش پاداش احتمالی را ندارد. در برخی بیماران، داروهایی که سیستم دوپامین مغز را فعال می کنند، می توانند انگیزه را بازگردانند. دوپامین نه تنها با لذت، بلکه با ایجاد حس خواستن افراد را ترغیب می کند تا برای رسیدن به پاداش تلاش کنند. همان طور که مسعود حسین در مطلبی در وب سایت گاردین توضیح می دهد، در مورد دیوید، این درمان مؤثر بود و بعد از مصرف دارو، انگیزه اش دوباره برگشت؛ توانست شغل جدید پیدا کند، مستقل شود و حتی شریک زندگی پیدا کند. یافته های دیوید می تواند برای افرادی که دچار بی علاقگی هستند، مفید باشد. پژوهشگران در دانشگاه آکسفورد، مغز دانشجویانی با سطوح مختلف انگیزه (از پرانرژی تا کاملاً بی علاقه) را اسکن کردند و شاهد تفاوت های قابل توجهی بودند. این تفاوت ها طبیعی است و تحت تأثیر ژنتیک و محیط قرار دارند. می دانیم که تقریباً همه افراد برای دریافت پاداش های بزرگ حاضرند تلاش کنند. اما در افراد بی علاقه، یکی از مواردی که به طور مکرر مشاهده می شود این است که آن ها، برخلاف افراد با انگیزه بیشتر، وقتی پاداش کوچک به نظر می رسد، تمایلی به تلاش ندارند. در مطالعه ای، از افراد خواسته شد برای دریافت جوایز مالی کوچک (که به شکل سیب روی صفحه نمایش داده می شد) کار ساده ای مثل فشردن دستگیره با سطوح مختلف تلاش را انجام دهند. برخی گزینه ها واضح بودند، مثل یک سیب برای حداکثر تلاش (بی ارزش) یا 15 سیب برای تلاش متوسط (ارزشمند). اما در موارد مرزی، مثل شش سیب برای 80 درصد تلاش ، تفاوت ها آشکار شد: افراد با انگیزه سریع تصمیم می گرفتند، اما افراد بی علاقه مدت طولانی تری تردید می کردند و مغزشان برای تصمیم گیری بیشتر فعالیت می کرد. بنابراین، تصمیم گیری درباره اینکه آیا چیزی ارزش تلاش دارد یا نه، برای افراد بی علاقه دشوار است و به همین دلیل معمولاً از تصمیم گیری خودداری می کنند. آن ها هنگامی که باید کاری انجام دهند، به راحتی به سمت گفتن نه گرایش پیدا می کنند. سرزنش یا فشار آوردن به افراد بی علاقه معمولاً مؤثر نیست، زیرا بی علاقگی یک انتخاب اخلاقی نیست بلکه ناشی از عملکرد مغز است. این موضوع برای کسانی که به اشتباه تنبل شناخته می شوند، یا دوستان و خانواده شان که امیدوارند رفتار آنها تغییر کند، چه معنایی دارد؟ به احتمال زیاد، سرزنش یا فشار آوردن به آن ها (گویی بی علاقگی یک انتخاب اخلاقی است که می توان آن را اصلاح کرد) نتیجه ای نخواهد داشت. در واقع، تلاش برای تغییر این رفتار از طریق انتقاد و قضاوت ممکن است تنها باعث افزایش احساس بی اعتنایی شود. یکی از روش های عملی برای مقابله با این مشکل، برنامه ریزی برای روز یا هفته پیش رو است. این کار به شما کمک می کند روال منظم و ساختاریافته ای ایجاد کنید که بار روانی تفکر مداوم درباره اینکه آیا هر فعالیت ارزش تلاش کردن دارد یا نه را کاهش می دهد. وقتی از قبل تصمیم می گیرید چه کارهایی انجام دهید، در لحظه دیگر دچار تردید نمی شوید و نیازی نیست هر بار درباره ارزش هر فعالیت فکر کنید. در این برنامه ریزی، بهتر است برخی از فعالیت ها برای شما معنی دار و شخصی باشند، به گونه ای که باعث ایجاد حس دستاورد، رضایت یا لذت شوند. این احساسات مثبت می تواند به تقویت انگیزه برای انجام آن ها کمک کند و باعث می شود پاداش این فعالیت ها در نظر شما بزرگ تر و جذاب تر به نظر برسد. در نتیجه، این امر می تواند تصمیم گیری برای انجام فعالیت های مشابه در آینده را آسان تر کرده و به شما کمک کند دوباره برای انجام آن ها مشتاق باشید. علاوه بر این، تحقیقات مختلف نشان داده اند که فعالیت بدنی می تواند تأثیر زیادی بر کاهش بی علاقگی داشته باشد. به عنوان مثال، ورزش های هوازی مانند دویدن، دوچرخه سواری یا شنا، وقتی به طور منظم و سه بار در هفته به مدت 40 تا 60 دقیقه انجام شوند، می توانند انگیزه فرد را بهبود بخشند. همچنین، فعالیت هایی مثل رقص یا حتی پیاده روی سریع نیز می توانند به افزایش انگیزه کمک کنند، چرا که این نوع ورزش ها تأثیرات مثبتی بر سیستم دوپامین مغز دارند، سیستمی که نقش مهمی در انگیزه و پاداش ایفا می کند. فعالیت های بدنی منظم، مانند ورزش هوازی، رقص یا پیاده روی سریع، و استفاده از یادآورهای خارجی می تواند به کاهش بی علاقگی و افزایش انگیزه کمک کند علاوه بر ورزش، استفاده از نشانه های خارجی مانند تنظیم آلارم روی گوشی هوشمند یا استفاده از یادآورهای بصری (مثلاً قرار دادن کفش های ورزشی نزدیک درب خانه برای یادآوری رفتن به باشگاه یا دویدن) می تواند به فرد کمک کند که از حالت بی علاقگی خارج شود و عمل کند. هدف اصلی این روش ها، همکاری با مغز و استفاده از یافته های علمی درباره ریشه های بی علاقگی است، بخشی از این شناخت از مطالعه موارد خاصی مانند وضعیت دیوید به دست آمده است. برای ایجاد تغییر در رفتارهای روزمره، مهم است که ارزیابی هزینه ها (تلاش) و منافع (پاداش ها) به عادت تبدیل شود، طوری که انجام آن بیش از حد سخت یا طاقت فرسا به نظر نرسد. با این روش، حتی افرادی که شدیداً بی انگیزه هستند هم می توانند به جای پاسخ فوری نه ، شروع به سنجیدن و در نظر گرفتن گزینه بله کنند. در عمل، این به معنای ایجاد سیستم ساده ای است که افراد را به انجام فعالیت های ارزشمند تشویق می کند و به تدریج انگیزه و مشارکت آن ها را افزایش می دهد. |