| رئال مادرید این روزها میان دو مطلوب گرفتار شده است؛ تلاش برای ساخت تیمی تاکتیکی و مدرن و در عین حال، حفظ جایگاه و نقش همه ستاره هایش اما باشگاه دقیقاً با چه مشکلی روبرو است و مهمتر از آن، باید با ژابی آلونسو چه کنند؟ تیمی که دیگر آن گونه که باید پیروز نمی شود و بازیکنانی که ظاهراً از مربی شان رضایت ندارند. در تابستان گذشته، رئال مادرید تصمیمی اساسی گرفت؛ تصمیمی که از دل نارضایتی از رکود تاکتیکی چند سال اخیر زاده شده بود. باشگاه به این نتیجه رسید که دوران رویکرد مبتنی بر بازیکن کارلو آنچلوتی، سبکی که او استاد مسلم آن بود به نقطه ای رسیده که دیگر کفایت نمی کند. آنچلوتی با وجود تمام موفقیت هایش بیش از حد به توان فردی ستاره ها اتکا کرده بود و فصل گذشته نشان داد که تیم برای بقاء در فوتبال مدرن نیازمند ساختار، نظم و نوآوری بیشتری است. همین ضرورت بود که نام ژابی آلونسو را به پروژه جدید مادرید پیوند زد.  جام جهانی باشگاه ها به پایان رسید، رقابت های لالیگا و لیگ قهرمانان آغاز شدند و رئال مادرید شاید برخلاف انتظار شکوفا شد؛ شکوفایی که گویی اندکی عجیب بود! آلونسو از همان ابتدا به تیم دست زد؛ ترکیب ها را تغییر داد، الگوهای پرسینگ جدید طراحی کرد و بازیکنان را در نقش هایی متفاوت به کار گرفت. آردا گولر به مرکز میدان منتقل شد، چوامنی بسته به فاز بازی میان هافبک دفاعی و دفاع میانی در رفت وآمد بود و رودریگو پس از چند آزمون به نیمکت منتقل شد. با وجود این همه تغییر، تیم به شکلی حیرت آور موفق بود. بازیکنان ایده های آلونسو را پذیرفتند و نتایج سریع، اعتماد متقابل مربی و تیم را تقویت کرد. شاید حتی خود ژابی هم از این آغاز رؤیایی شگفت زده شده باشد. جام جهانی باشگاه ها برای آلونسو فرصتی طلایی بود؛ او نه تنها با تیم اصلی آشنا شد، بلکه توانست بازیکنان تازه واردی مانند ترنت الکساندر آرنولد و دین هیوسن را نیز محک بزند و همه این تجربه ها باعث شد آلونسو پیش از شروع فصل، پایه ای مستحکم برای کارش بسازد. تا حد زیادی، شروع قدرتمند رئال مادرید در فصل 2026-2025 نتیجه همان آمادگی بود.  اکنون آن پرده باشکوه کنار رفته است. نه تنها هواداران، بلکه خود بازیکنان هم این تغییر لحن و کیفیت را حس کرده اند. باخت به لیورپول در لیگ قهرمانان، سه تساوی پیاپی در لالیگا و نمایش هایی اغلب کم جان، حالا به شایعه های جدی درباره احتمال اخراج آلونسو دامن زده است. گفته می شود بسیاری از بازیکنان با او مشکل دارند؛ نه فقط وینیسیوس که از تعویض های مکرر به ویژه در ال کلاسیکو شدیداً ناراحت بود. واقعیت این است که ژابی قربانی همان شروع بی نقص شده است. انتظارها در مادرید همیشه غیرعادی بالاست و اکنون که او پس از چند پیروزی بزرگ دچار افت شده، گویی هیچ کس یادش نمی آید که بازسازی تاکتیکی معمولاً زمان می برد. روایت ساده و کودکانه ای شکل گرفته: با آلونسو می بردیم، حالا نمی بریم؛ پس بازیکنان از او ناراضی اند! و همین روایت های سطحی، مربی را از همان ابتدا زیر تیغ قرار داده است. قضاوت درباره آلونسو بدون درک زمینه، خطایی نابخشودنی است. مادرید می خواست مدرن شود، چارچوب تاکتیکی داشته باشد، تیمی مبتنی بر ساختار خلق کند اما در عین حال اصرار داشت همه ستاره ها هم باید بازی کنند. دو صندلی، یک بدن. باشگاه تصمیم گرفت روی هر دو بنشیند. به شکلی عجیب، غیبت جود بلینگام در آغاز فصل برای آلونسو یک موهبت بود. جای امباپه و وینیسیوس مشخص است اما حضور بلینگام در مرکز زمین محوریت تاکتیک ها را تغییر می دهد. در نبود او، گولر در مرکز درخشید؛ با محافظ های قدرتمندی چون والورده، کاماوینگا یا چوامنی. تقسیم وظایف روشن بود؛ چه کسی می نواخت، چه کسی حمل می کرد. تعادل کامل بود.  با بازگشت جود، معادله پیچیده شد. آلونسو تلاش کرد گولر و بلینگام را کنار هم قرار دهد و برای اینکه آرامش و ابتکار یکدیگر را بر هم نزنند، آزادی حرکتی کامل به آنها داد اما در برابر تیم هایی که تحت فشار قرار می دادند، مادرید ناگهان بی تعادل شد؛ دفاع آسیب پذیر، حمله از نفس افتاده و نگرانی های آشکار در میانه میدان. از پنج بازی اخیر، چهار بازی را با حضور همزمان گولر و بلینگام بدون پیروزی پشت سر گذاشتند. در این میان پرسینگ رئال مادرید نیز افت کرده است. آغاز فصل با فداکاری حیرت انگیز امباپه و وینیسیوس در کار بدون توپ همراه بود اما اکنون، با کاهش نتایج، گویی اشتیاق آنها نیز کاهش یافته است. پرسش اینجاست: بازیکنان خسته هستند؟ اکنون که خبری از بردهای پیاپی نیست، نارضایتی شان بیشتر دیده می شود؟ با این حال، بحران هنوز فاجعه نیست. رئال مادرید هنوز صدرنشین لالیگا و لیگ قهرمانان است. هیچ چیز از دست نرفته، نبرد ادامه دارد. در این میان، موضع باشگاه اهمیت بنیادین دارد و اگر گزارش ها صحیح باشند، هیئت مدیره به صراحت اعلام کرده: آلونسو مربی ماست و جایگاهش محکم است. اگر این حمایت واقعاً وجود دارد، تصمیمی کاملاً درست است. نمی توان مربی را که برای ساختاری تازه دعوت کرده اند، در نخستین لغزش ها قربانی کرد؛ خصوصاً در باشگاهی مانند رئال مادرید که همیشه میان آزادی ستاره ها و مفهوم تیمی در نوسان است.  مسئله اینجاست که باشگاه هنوز حاضر نشده با نظریه ستاره محوری مطلق خداحافظی کند. باز هم همان دو صندلی. آنها مربی آورده اند که فلسفه دارد اما همچنان می خواهند همه نام های بزرگ شان در زمین باشند؛ امباپه، وینیسیوس، بلینگام و البته ترنت الکساندر آرنولد. و اینجاست که مشکل آشکار می شود: جا دادن ترنت در ساختار تیم تقریباً یک معمای تاکتیکی است. او یک مدافع معمولی نیست؛ یک بازیساز کناری است، استثنایی در خلق موقعیت و آسیب پذیر در دفاع. ورود چنین بازیکنی به تیمی با این همه سوپر ستاره و با این سطح از انتظارها معادله ای واقعاً پیچیده است اما استفاده نکردن از او هم ناممکن است، چون اینجا رئال مادرید است؛ جایی که هر ستاره باید بازی کند. باشگاه اکنون در دوراهی سخت ایستاده است. آلونسو مربی است با ذهنی خلاق، ایده هایی دقیق و جسارتی تحسین برانگیز. او آزادی را کامل از بازیکنان نمی گیرد اما به نظر می رسد تنها تا حدی مصالحه می کند، نه بیشتر و این طبیعی است. رئال مادرید می دانست چه کسی را انتخاب کرده. در سوی دیگر، بازیکنانی هستند که فصل گذشته از فقدان تاکتیک نزد آنچلوتی شکایت داشتند؛ چنان که گفته می شود پس از بازی برگشت برابر آرسنال از عدم وجود حتی یک طرح روشن برای جبران سه گل عقب افتادگی شگفت زده بودند. حالا اما همان بازیکنان از زیاد بودن چارچوب ها و کمبود آزادی می نالند. پس از زیادی آزادی رسیده اند به کمی آزادی و باز هم نارضایتی. و در این میان، فلورنتینو پرس و مدیریت باشگاه نیز حضور دارند. آنها می خواهند رئال مادرید دارای ساختاری تاکتیکی و مدرن باشد اما در عین حال نمی خواهند حضور ستاره ها تحت الشعاع قرار بگیرد. مفهوم تعادل تیمی؟ گویی هرگز آن را جدی نگرفته اند. رئال مادرید اکنون یک قمار است؛ قمار شگفت انگیز، جسورانه، هیجان انگیز اما برای همه طرف های درگیر خطرناک. معادله ای با صد مجهول. حل آن تنها با یک تصمیم روشن ممکن است: یا باشگاه کاملاً به آلونسو اعتماد می کند و ستاره ها را در چارچوب او قرار می دهد، حتی اگر به قیمت نیمکت نشینی برخی باشد یا آلونسو را وادار به مصالحه ای می کند که هرگز قصدش را نداشت. |