| به نقل از روزنامه همشهری تیم جنایی پس از ورود به خانه مقتول با پیکر خونین او در سالن پذیرایی مواجه شد. خانه کاملا به هم ریخته و در گاوصندوق نیز باز بود. در ادامه معلوم شد که از داخل گاوصندوق بیش از 10میلیاردتومان طلا و جواهرات به سرقت رفته است. علاوه بر این، تمام ظروف عتیقه و نقره های مقتول نیز سرقت شده بود. بررسی های اولیه حکایت از این داشت که قتل از سوی یک آشنا رخ داده که به راحتی وارد خانه شده و در این شرایط تحقیقات برای شناسایی او آغاز شده است. قاتلی با ویژگی خاص در گام نخست تصاویر دوربین های مداربسته بررسی شد. هرچند قاتل صورت خود را با پارچه پوشانده بود و کلاه کاسکت به سر داشت اما نکته ظریفی به چشم می خورد که کلید حل معمای قتل شد؛ مدل خاص راه رفتن قاتل؛ مدلی که با دقت یکی از بستگان مقتول، معلوم شد متعلق به پسر قربانی است و به این ترتیب وی دستگیر شد و هرچند اصرار بر بی گناهی داشت اما صبح دیروز با توجه به شواهد و مدارک موجود، قفل سکوتش را شکست و اسرار قتل مادرش را رازگشایی کرد. او پس از اقرار به جنایت، برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. نقشه ام سرقت بود نه قتل متهم به قتل مردی 50ساله است. او می گوید که قصد سرقت از گاوصندوق خانه مادرش را داشته است نه قتل او را. گفت وگو با این مرد را بخوانید. چرا می خواستی از مادرت سرقت کنی ؟ چون بیکار و ورشکست شده بودم. شغلت چیست؟ تاجر و در کار واردات لوازم یدکی خودرو بودم. با پدرم کار می کردم اما بعد از فوت او، شرایط کاری من هم به هم ریخت. به تدریج، اوضاع کاری ام به هم ریخت و ورشکست شدم. و به همین دلیل نقشه دستبرد به خانه مادرت را کشیدی؟ می دانستم داخل گاوصندوق مادرم، بیش از 10میلیاردپول، دلار، سکه، طلا و جواهرات زیادی وجود دارد. سکه های عتیقه و جواهر و الماس بودند که پدرم سال ها قبل از فوتش خریده بود. قبل از جنایت، به خانه مادرم رفتم و از او خواستم به من پول قرض بدهد اما او یک سکه بیشتر به من نداد که به دردم نمی خورد. به همین دلیل تصمیم به سرقت گرفتم؛چون یکی از پسرهایم در اروپا تحصیل می کند و باید برای او یورو می فرستادم. پسر دیگرم تازه نامزد کرده بود و باید هزینه عروسی او را جور می کردم. خلاصه خیلی تحت فشار بودم. اما نقشه سرقت، تبدیل به جنایت شد. خیلی ترسیده بودم. آن روز صورتم را گریم کردم، کلاه کاسکت روی سرم گذاشتم و با پارچه صورتم را پوشاندم. سپس وارد خانه مادرم شدم. او را تهدید کردم که رمز گاوصندوق را در اختیارم قرار دهد اما مادرم مرا شناخت. با هم درگیر شدیم و ناخواسته جانش را گرفتم اما خیلی پشیمانم. با اموالی که از خانه مادرت دزدیدی، چه کردی؟ گذاشتم داخل یک کیف رمزدار. سپس به سراغ دوستم رفتم و گفتم مقداری ظروف عتیقه پیدا کرده ام. کیف را در انباری خانه دوستم پنهان کردم و به او گفتم مراسم مادرم تمام شود برمی گردم کیف را می گیرم اما از روی مدل راه رفتنم شناسایی و دستگیر شدم. چه چیزی باعث شد مدل راه رفتنت، خاص شود؟ یک تیک عصبی موجب شده به شکل خاصی راه بروم. |