| ورود شبانه جنگندههای اسراییلی به حریم هوایی عراق و پروازهای پر سروصدا در امتداد مرزهای غربی ایران، دیگر یک رخداد مقطعی نیست؛ بهنظر میرسد طی سه هفته اخیر، این الگو چندین بار تکرار شده است و اکنون باید آن را بهعنوان بخشی از معماری تازه تقابل پس از جنگ 12روزه فهم کرد. تلآویو در حالی این تحرکات را پی میگیرد که شکست در تحقق اهداف جنگیاش بهویژه شکستن ساختار سیاسی ایران به آن نشان داد که مسیر رویارویی باید از سطح نظامی آشکار، به یک فاز پیچیدهتر، چندلایهتر و نامتقارن منتقل شود. اما چرا اسراییل عملیات هوایی در مسیر مرزی ایران را افزایش داده است؟ پاسخ را باید در سه سطح جستوجو کرد: سطح عملیاتی، سطح روانی–سیاسی و سطح راهبردی. این گزارش تلاش میکند پازل این رویداد را کامل کند و نشان دهد پروازهای اخیر، نه یک اقدام نمایشی، بلکه بخشی از یک نقشه درازدامن برای بازطراحی میدان است. سطح عملیاتی: تمرین برای «نبرد کوتاه» برای تحلیلگران امنیتی، مهمترین بخش ماجرا همین سطح است. اسراییل در حملات قبلی خود، همواره عراق را بهعنوان کریدور هوایی اصلی انتخاب کرده و اکنون تلاش دارد این مسیر را نهفقط برای یک حمله احتمالی، بلکه بهعنوان یک شاهراه هوایی پایدار تثبیت کند. در این پروازها چند هدف عملیاتی دنبال میشود: اول تست مسیر و اندازهگیری واکنش رادارها و سامانههای ایران؛ اسراییل بهخوبی میداند ایران طی سالهای اخیر تغییرات جدی در شبکه پدافندی خود ایجاد کرده و نیازمند دادههای جدید برای ارزیابی هر عملیات است. دوم جمعآوری داده برای سناریوهای متفاوت؛ از حملات نقطهای محدود تا عملیات ترکیبی با جنگافزارهای دوربرد. سوم شکلدهی میدان پیش از هر درگیری بزرگ؛ در ادبیات نظامی، این مرحله مقدمه اجتنابناپذیر هر نبرد است؛ تغییری آرام اما مستمر در آرایش نیرو، مسیرها و الگوهای پروازی که دشمن را عادت میدهد تا روزی که همان الگو به مقدمه حمله تبدیل شود. تلآویو با این اقدامات خود را برای نبرد کوتاه آماده میکند؛ نبردی که مبتنی بر سرعت، غافلگیری و ضربه ناگهانی است و حتی چند دقیقه تأخیر در واکنش پدافندی میتواند نتیجه را تغییر دهد. سطح روانی–سیاسی: بازسازی «بازدارندگی فرو ریخته» اسراییل از جنگ 12روزه با یک واقعیت تلخ روبهرو شد: بازدارندگیاش علیه ایران آسیب دیده است. نمایش قدرت هوایی کنار مرزهای ایران، تلاشی برای ترمیم همین شکاف است. این پروازها چند اثر روانی و سیاسی دارد: اول ایجاد فشار دایمی بر تهران و القای حس ناامنی پایدار؛ بهگونهای که ایران مدام بین آمادهباش و آرامش شناور بماند. دوم ارسال پیام به افکار عمومی اسراییل که تلآویو هنوز ابتکار عمل منطقه را در دست دارد و قادر است تا مرز ایران پیشروی هوایی داشته باشد. سوم نمایش قدرت برای بازیگران عربی منطقه؛ از عربستان تا امارات، تا نشان دهد هنوز میتواند وزن امنیتی خود را عرضه کند. چهارم بالا بردن سطح فشار آمریکا در مذاکرات هستهای؛ این پروازها با هماهنگی واشنگتن انجام میشود و برداشتی که منتقل میکنند این است: یا ایران در مذاکرات امتیاز بدهد یا آماده بازگشت حملات باشد. تلآویو میخواهد به همه نشان دهد که پرونده ایران دوباره روی میز است و هیچ چیز تمام نشده، فقط شکل مواجهه تغییر کرده است. سطح راهبردی: عادیسازی خطر برای ایجاد یک غافلگیری بزرگ مهمترین بخش تحلیل، همینجاست. در ادبیات امنیت ملی، یکی از تکنیکهای برجسته برای انجام یک حمله غافلگیرانه، عادیسازی تهدید است. یعنی تهدید را آنقدر تکرار میکنند تا از حساسیت بیفتد و به یک رفتار روتین تبدیل شود. الگوی پروازهای اسراییل نیز دقیقاً همین را نشان میدهد. وقتی پروازهای نزدیک مرز ایران چندینبار تکرار شود، دو اتفاق میافتد. اول این که سطح آمادهباش به مرور کاهش پیدا میکند؛ چون رفتار دشمن تکراری به نظر میرسد. دوم این که دشمن میتواند در یک لحظه انتخابشده، از دل همین رفتار تکراری، حمله واقعی انجام دهد. این الگو در بسیاری از جنگهای معاصر دیده شده است؛ از عراق 2003 تا حملات ناتو در بالکان. اسراییل نیز با تجربه دهها سال عملیات پنهان و نیمهپنهان، بهخوبی این تکنیک را میشناسد. به همین دلیل، تکرار مداوم پروازها را باید بخشی از مهندسی تدریجی میدان دید، نه یک ژست نظامی. فشار بر تهران در لحظه آغاز گفتوگو با واشنگتن همزمانی این پروازها با آغاز تحرکات دیپلماتیک میان ایران و آمریکا قابل توجه است. اسراییل تلاش میکند نتیجه مذاکرات احتمالی را با ایجاد یک سایه تهدید دایمی تغییر دهد. به بیان دیگر، تلآویو از آسمان عراق بهعنوان ابزار تنظیمکننده چانهزنی واشنگتن استفاده میکند؛ هرچند آمریکا رسماً دخالت را انکار کند، اما در عمل این هماهنگی وجود دارد. هدف اسراییل این است که به آمریکا بگوید اگر ایران امتیاز ندهد، ما گزینه نظامی را روی میز نگه میداریم و تو نیز باید در میز مذاکره سفتتر بایستی. ایران در برابر این معادله: فرصت و محدودیت تحلیل این رویداد بدون اشاره به موضع ایران کامل نمیشود. تجربه سالهای اخیر نشان داده ایران سه ابزار مهم در برابر این سناریو دارد: بازدارندگی موشکی و پهپادی که هزینه حمله اسراییل را بالا برده است؛ شبکه متحدان منطقهای که میتواند توازن را جابهجا کند؛ توان سایبری و جنگ الکترونیک که در سالهای اخیر رشد قابلتوجهی داشته و گوشه ای از آن در جنگ 12روزه را صهیونیست ها مشاهده کردند. اما در مقابل، یک چالش مهم وجود دارد؛ اسراییل تلاش میکند «ابتکار عمل» را حفظ کند و ایران را در موقعیت واکنشی نگه دارد. این همان جایی است که تهران باید مراقب باشد بازی را در زمین اسراییل ادامه ندهد. خراسان |