| صبح نو نوشت: پیروزی زهران ممدانی در انتخابات مقدماتی شهرداری نیویورک، تنها یک اتفاق محلی نبود، بلکه نشانهای از تغییری آرام، اما عمیق در سیاست شهری آمریکا بود. او سیاستمداری با ریشههای مهاجرتی، مسلمان و زاده اوگاندا، توانست در شهری پیچیده و چندقومیتی مثل نیویورک، گفتمانی نو بسازد که با واقعیتهای زندگی روزمره مردم گره خورده بود. درحالیکه بسیاری از نامزدهای دموکرات در سالهای اخیر به زبان کلی و گاه انتزاعی از عدالت اجتماعی سخن گفتهاند، ممدانی توانست پیام خود را به زبان ساده معیشت بیان کند: از کرایه خانه و بلیت مترو گرفته تا قیمت مواد غذایی. او وعده داد که «اتوبوس باید رایگان شود»، «سقف اجاره باید ثابت بماند» و «شهرداری باید فروشگاههای ارزانقیمت برای مردم اداره کند.» این شعارها شاید از نگاه نخبگان سیاست سادهانگارانه جلوه کند، اما برای طبقه متوسط و کمدرآمد نیویورک، معنای ملموسی داشت. در کنار پیام اقتصادی، چهره ممدانی حامل یک هویت تازه نیز بود؛ هویتی که با بافت چندقومیتی نیویورک همخوانی داشت. او نه از دل خاندانهای سیاسی برخاسته بود و نه از حلقههای قدرت قدیمی. فرزند یک مادر نویسنده و یک پدر استاد دانشگاه، که هر دو مهاجر بودند، توانست تصویری از خود بسازد که همزمان «متفاوت» و «قابلاعتماد» بود. در محلههایی مثل Queens و Bronx، جایی که رأی او بیشترین رشد را داشت، بسیاری از رأیدهندگان میگفتند که «برای نخستینبار کسی شبیه ما حرف میزند.» ممدانی بهویژه در میان نسل جوان، فعالان محیط زیست و جنبشهای ضد نژادپرستی طرفداران پرشوری یافت. کمپین انتخاباتی او نیز ساختاری کاملا از پایین به بالا داشت: داوطلبان جوان، حضور پررنگ در شبکههای اجتماعی و پرهیز از تبلیغات پرهزینه سنتی. او از الگویی بهره گرفت که پیشتر در جنبشهای برنی سندرز و الکساندریا اوکاسیو کورتز دیده شده بود، اما آن را با زبان شهری و بومی نیویورک آمیخت. عامل دیگر پیروزی ممدانی، وضعیت رقیبانش بود. چهرههایی مانند اندرو کوئومو، با سابقه طولانی در قدرت، دیگر جذابیت پیشین را نداشتند. خستگی از سیاستمداران سنتی، رسواییهای اخلاقی گذشته و فاصله عمیق میان نخبگان حزبی با مردم، فضای مساعدی برای نامزدی چون ممدانی فراهم آورد. او توانست خود را بهعنوان «کاندیدای تغییر واقعی» معرفی کند؛ کسی که نه محصول ساختار قدرت، بلکه نتیجه نارضایتی عمومی از آن است. به همین دلیل بود که رسانههای آمریکایی، از جمله Time و The Guardian، پیروزی او را نه صرفا یک موفقیت محلی، بلکه نشانهای از «خیزش نسل جدید چپ شهری» توصیف کردند. آیا ممدانی میتواند در آمریکا موج شود؟ پرسش بزرگ پس از پیروزی او این است که آیا این موفقیت میتواند به موجی ملی تبدیل شود یا نه. پاسخ، ترکیبی از امید و احتیاط است. از یکسو، ممدانی با شعارهایی شبیه به عدالت اقتصادی، کنترل اجاره، حملونقل عمومی رایگان و اصلاح مالیاتی برای ثروتمندان، در حال بازتعریف زبان سیاسی حزب دموکرات در سطح محلی است. پیروزی او در شهری مثل نیویورک که نماد شکاف طبقاتی و نابرابری اقتصادی است، برای بسیاری از جوانان و فعالان اجتماعی الهامبخش بود. برخی تحلیلگران معتقدند او میتواند همان نقشی را ایفا کند که برنی سندرز در دهه پیشین در سطح ملی داشت: احیای چپ اقتصادی در سیاست آمریکا، اما اینبار با رنگ و بوی شهری و متکی بر جامعه مهاجران. بااینحال، محدودیتهای آشکاری نیز وجود دارد. نخست اینکه نیویورک استثنایی است؛ شهری با اکثریت دموکرات، ساختار چندقومیتی و جامعهای که بهطور تاریخی به جریانهای ترقیخواه گرایش دارد. بازتولید این مدل در ایالتهای میانه یا جنوبی آمریکا دشوار است. دوم اینکه ممدانی هنوز باید توانایی خود را در حکمرانی واقعی نشان دهد. شعارهای پرجاذبه در دوران انتخابات اگر به سیاستگذاری مؤثر منجر نشوند، به سرعت میتوانند علیه او برگردند. سوم آنکه بخشی از حزب دموکرات - بهویژه جناح میانهرو و نزدیک به سرمایهداران شهری - از صعود چهرههایی مانند او احساس خطر میکند. همین حالا برخی از اعضای کنگره از او بهعنوان «هشداری برای حزب» یاد کردهاند، نه بهعنوان الگو. در سطح ملی، رسانههایی مانند Al Jazeera و Le Monde از او بهعنوان «نشانه ظهور چپ نوین آمریکا» یاد کردهاند. بااینحال، روشن است که برای تبدیل شدن به موجی پایدار، ممدانی باید از مرز سیاستگذاری محلی عبور کند و بتواند پیام خود را در قالبی ملی ارائه دهد. او اگر بتواند با جنبشهای دانشجویی، اتحادیههای کارگری و سازمانهای مدنی در سایر ایالتها ارتباط برقرار کند، میتواند نقشی کلیدی در بازتعریف آینده حزب دموکرات ایفا کند، اما اگر در اداره شهر دچار چالش یا ناکامی شود، احتمال دارد که نامش در تاریخ بهعنوان یک تجربه کوتاه از «رادیکالیسم شهری» باقی بماند. به بیان دیگر، او در نقطهای ایستاده است که هم میتواند آغازگر فصل تازهای در سیاست آمریکایی باشد و هم احتمال دارد قربانی مقاومت ساختارهای دیرپای قدرت شود. ممدانی، حزب دموکرات و رابطه با اوباما پیروزی ممدانی، معادلات درون حزب دموکرات را به لرزه انداخته است. او نهتنها از حلقههای میانهرو فاصله دارد، بلکه خود را آشکارا بخشی از جناح پیشرو و چپ حزب میداند. در سخنرانی پیروزی خود گفته بود: «ما این شهر را از بالا نساختیم، از پایین ساختیم و سیاست آینده هم از پایین میآید.» این جمله برای بسیاری از رهبران سنتی حزب نگرانکننده بود، زیرا به معنای فاصلهگیری از ساختار متمرکز تصمیمگیری و بودجهمحور حزب است. تحلیلگران معتقدند که با ظهور چهرههایی مانند ممدانی، حزب دموکرات ناگزیر است سیاستهای اقتصادی و اجتماعی خود را بازنگری کند تا از شکاف نسلی درون حزب جلوگیری شود. در غیر این صورت، بخشی از پایگاه رأی جوانتر ممکن است به سمت جریانهای مستقل یا حتی انزوا از مشارکت سیاسی سوق داده شود. اما درباره رابطه ممدانی با باراک اوباما، شواهد چندانی از همکاری مستقیم یا حمایت صریح وجود دارد. اوباما در سالهای اخیر بهعنوان نماد «مرکزگرایی دموکرات» شناخته میشود؛ سیاستمداری که همواره سعی کرده توازن میان پیشرفتگرایی و واقعگرایی را حفظ کند. در مقابل، ممدانی نماد نسلی است که معتقد است میانهروی دیگر پاسخگو نیست و باید عدالت اقتصادی را بیپرده و با سرعت بیشتری دنبال کرد. از این منظر، فاصله فکری میان او و اوباما روشن است. بااینحال، برخی تحلیلگران میگویند اوباما احتمالا در پشت صحنه تلاش خواهد کرد تا چهرههایی چون ممدانی را به سمت واقعگرایی و تعامل بیشتر با ساختار حزب سوق دهد، زیرا نادیده گرفتن آنان میتواند به شکاف خطرناکتری درون حزب منجر شود. قدرت واقعی ممدانی در حزب، هنوز در حال شکلگیری است. او اگر بتواند با چهرههایی مانند الکساندریا اوکاسیوکورتز، ایلهان عمر و جناح چپ سندرز همکاری نزدیکتری پیدا کند، ممکن است به یکی از قطبهای آینده حزب بدل شود. اما اگر در اداره شهر به مشکل بخورد یا در تعامل با رهبران میانهرو دچار درگیری مداوم شود، احتمال دارد به سرنوشت بسیاری از سیاستمداران شورشی گرفتار شود که ستارهای کوتاهعمر بودند. آنچه مسلم است، حضور او اکنون بر فضای فکری و سیاسی حزب سایه انداخته و حتی رهبران میانهرو را واداشته تا به موضوعاتی چون عدالت اقتصادی، کرایه مسکن و حملونقل عمومی بیشتر بپردازند. کلام آخر زهران ممدانی بیش از یک چهره سیاسی است؛ او نشانه تغییری نسلی در سیاست آمریکایی است. نسلی که از شعارهای مبهم خسته شده و به دنبال سیاست ملموس، عدالت اقتصادی واقعی و بازنمایی صادقانهتر از جامعه چندقومیتی امروز آمریکاست. پیروزی او در نیویورک نهتنها بازتاب نارضایتی از وضع موجود، بلکه نشاندهنده تولد نوعی «چپ شهری» تازه است که برخلاف گذشته، بیشتر بر زندگی روزمره مردم و اقتصاد خرد تمرکز دارد. بااینحال، مسیر پیش روی او دشوار است. اگر بتواند بین آرمانگرایی و کارآمدی تعادل برقرار کند، احتمال دارد نامش بهعنوان یکی از چهرههای مؤثر دهه آینده در سیاست ایالات متحده ثبت شود، اما اگر درگیر ایدئولوژی شود و از الزامات مدیریت شهری غافل بماند، احتمال دارد موجش زود خاموش شود. در هر صورت، زهران ممدانی اکنون به نمادی از آینده مبهم، اما پرتحرک حزب دموکرات بدل شده است؛ آیندهای که هنوز میان آرمان عدالت و واقعیت قدرت سرگردان است. |