در اثنای جنگ 12 روزه، اعتمادی بین حاکمیت و ملت به وجود آمده که هر دو طرف باید آن را پاس بدارند و مراقبت کنند. به هیچ عنوان دنبال سوءاستفاده از این سرمایه اجتماعی نباشیم، چون سوءاستفاده مانند یک آتش و انفجار این سرمایه اجتماعی را نابود میکند جوان آنلاین: از زمان حمله ناجوانمردانه و غافلگیرانه صهیونیستها به ایران اسلامی تاکنون که این حملات با رشادت بسیار مردم ایران موجب آتشبس شده است، ایرانیان جلوههای بیسابقهای از همبستگی اجتماعی را از خود به نمایش گذاشتهاند که نه تنها موجبات تحیر دشمنان را در پی داشته بلکه پیشبینیهای آنها را نیز برعکس کرد. در حالی که این انتظار وجود داشت پس از آغاز جنگ مردم ایران در کنار دشمنان علیه نظام اسلامی دست به آشوب بزنند، اتفاقاً مردم محکمتر از همیشه در کنار جمهوری اسلامی ایران ایستادگی کردند تا هرگونه خیال خام صهیونیستها و امریکاییها را بزدایند و اتفاقاً جنگ اخیر سرمایه اجتماعی شگفتآوری را در حمایت از جمهوری اسلامی ایران در اختیار نظام قرار داد. به همین مناسبت در گفتوگوی «جوان» با محسن ردادی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی راههای حفظ و ارتقای این سرمایه اجتماعی را مورد بررسی قرار دادهایم. فضای اجتماعی کشور در زمان جنگ را چگونه ارزیابی میکنید؟ بالاخره وضعیت غیرقابل پیشبینی بود یعنی اصلاً کسی پیشبینی نمیکرد که اگر جنگی شروع شود و جمهوری اسلامی درگیر جنگ شود، چه خواهد شد. همیشه این سؤال از سوی عدهای مطرح میشد که اگر دوباره جنگ شود آیا مردم مانند سالهای اول انقلاب باز هم پای کار خواهند بود یا نه، این سؤال به شکل استفهام انکاری توسط خیلیها استفاده میشد و میگفتند دیگر این مردم آن مردم نیستند و جمهوری اسلامی ایران به شکلی عمل کرده که مردم دیگر پای دفاع از میهن نخواهند ایستاد. میخواهم بگویم که شاید خودیها هم فکر نمیکردند این مقدار مردم اتفاقاً پای کار و همراه باشند و در دفاع از وطن حتی بگذارید بگویم که روی دست کسانی بزنند که از ابتدای جنگ تحمیلی هشت ساله حضور داشتند. مردم واقعاً خیلی مردانه و خیلی جدی پای کار نظام آمدند. قبل از جنگ تحمیلی هشت ساله ما خیلیها را داشتیم که جز و کنار جمهوری اسلامی بودند ولی وقتی که جنگ آغاز شد اینها جدا و از کشور خارج شدند، حالا یا سکوت پیشه یا حتی علیه جمهوری اسلامی و میهن شروع به موضعگیری کردند ولی به شکل عجیبی در این جنگ کاملاً جریان برعکس شد یعنی وقتی که جنگ آغاز شد حتی کسانی که در جبهه دشمنان جمهوری اسلامی و دشمن خونی جمهوری اسلامی محسوب میشدند نیز همراهی کردند و به این سمت آمدند و گفتند ممکن است ما خیلی هم با جمهوری اسلامی مشکل داشته باشیم، اما در دفاع از وطن کنار جمهوری اسلامی میایستیم؛ این چیزی است که در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله هم دیده نشده بود. عموم مردم به همین ترتیب نه تنها همراهی خوبی داشتند بلکه اعتماد فوقالعادهای به حاکمیت داشتند و احساس میکردند حاکمیت میتواند از آنها محافظت کند و با مدیریت درست، جنگ را پیش ببرد. به عبارت دیگر اعتماد به کارآمدی و توانمندی جمهوری اسلامی یک نقطه قوت دیگری بود که باید به آن توجه کرد، چون ممکن است گاهی از مواقع بیایند کنار مدافعان وطن هم قرار بگیرند، اما در عین حال این باور و اعتماد به توانمندیهای جمهوری اسلامی نباشد ولی این بار همراهی زیاد به معنای اعتماد وجود داشت و این اعتماد نشان از آن سرمایه اجتماعی دارد که در تئوریهای سرمایه اجتماعی خیلی روی آن تأکید شده است. این وضعیتی که در جریان جنگ شکل گرفت حتماً باید ثبت و ضبط شود؛ به این معنا که چنین اتفاقی افتاده، تجربه بسیار عالیای بود. دوم اینکه از این سرمایه اجتماعی که به وجود آمده حتماً بعد از جنگ استفاده شود یعنی هم این سرمایه اجتماعی حفظ شود و هم اینکه تلاش شود از این سرمایه اجتماعی برای پیشبرد برنامههای کشور بهره گرفته شود. نبود سرمایه اجتماعی در همه حوزهها تأثیر میگذارد، شما اگر میخواهید حکمرانی خوب داشته باشد، اگر میخواهید کشور را به سمت توسعه ببرید و اگر میخواهید معیشت مردم را درست کنید یا اگر در حوزهای میخواهید برنامهریزی کنید، بدون حضور سرمایه اجتماعی این موضوع امکانپذیر نیست و نکته دیگر در مورد سرمایه اجتماعی پس از جنگ این است که اگر از سرمایه اجتماعی استفاده نشود به سرعت از بین میرود، مانند ماهیچهای که باید مدام از آن استفاده شود تا تقویت شود، استفاده نکردن از سرمایه اجتماعی نیز موجب تضعیف آن میشود. سرمایه اجتماعی هم به همین شکل است، شما باید مدام از آن استفاده کنید و آن را به کار بگیرید تا رشد کند والا تحلیل و از بین میرود. کارهایی که باید برای حفظ سرمایه اجتماعی پس از جنگ کرد چیست؟ چندتا کار در این خصوص باید انجام داد که یکی از آنها همین بود که عرض کردم یعنی استفاده و به رسمیت شناختن سرمایه اجتماعی. به رسمیت شناختن سرمایه اجتماعی نیز به معنای تکیه کردن بر مردم و استفاده از مشارکت آنهاست. یعنی یک ارتباط قلبی بین من که حاکمیت هستم و شمای مردم بهوجود آمده و من باید این ارتباط قوی را به رسمیت بشناسم و مبتنیبر این ارتباط تلاش کنم یکسری از کارها را پیش ببرم. متأسفانه ما در دوره پس از جنگ تحمیلی این سرمایه اجتماعی را کشتیم به این معنا که دولت مستقر سرمایه اجتماعی فوقالعادهای که بین مردم وجود داشت و میشد برای سازندگی و توسعه سیاسی استفاده کرد را با سیاستهای غلطی که داشت از دست داد، با این استدلال که مردم در جنگ حضور داشتند، خیلی هم دستشان درد نکند، اما الان کنار بروند، چون زمان، زمان متخصصین است؛ متخصصین تصمیمگیر، برنامهریز و ... هستند و آن کاری که مردم انجام میدادند را کلاً کنار گذاشتند و آن حضور و مشارکت مردم از بین رفت. اثر این اقدام نیز از همان زمان شروع شد که شامل مواردی مانند بدبینی مردم، کاهش سرمایه اجتماعی حاکمیت، بیاعتمادی به دولت، کاهش میزان مشارکت مردم در انتخاباتها و ... بود که دو ماه پیش به حداکثر میزان خود به لحاظ کاهش سرمایه اجتماعی رسیده بود ولی الان یک جهشی را تجربه کردیم و اگر بتوانیم سرمایه اجتماعی را حفظ و انشاءالله استفاده کنیم، روند کاملاً متفاوت میشود. برای ادامه پیدا کردن این موارد شرطش این است که سرمایه اجتماعی حفظ شود و باید از آن به شدت مراقبت شود. پس اولین نکتهای که عرض کردم این بود که از این سرمایه اجتماعی بهره گرفته شده و مورد اتکای سیاستگذاران قرار گیرد و برای پیشبرد برنامهها از آن استفاده شود. نکته دوم برای حفظ سرمایه اجتماعی که الان به وجود آمده این است که به هیچ عنوان دنبال سوءاستفاده از این سرمایه اجتماعی نباشیم، چون سوءاستفاده مانند یک آتش و انفجار این سرمایه اجتماعی را نابود میکند. اعتمادی بین حاکمیت و ملت به وجود آمده که هر دو طرف باید آن را پاس بدارند و مراقبت کنند، اگر از این اعتماد سوءاستفاده شود بدل به ضد خود خواهد شد. سوءاستفاده یعنی اینکه ما از این سرمایه اجتماعی استفاده تبلیغاتی کنیم که بله ما این هستیم و مردم اینگونه ما را قبول دارند و سعی کنیم از آن سوءاستفادههای تبلیغاتی کنیم یا بدتر از آن سوءاستفادههای جناحی انجام دهیم یا بخواهیم این سرمایه را صرف مبارزات انتخاباتی کنیم که در این صورت به سرعت این سرمایه اجتماعی تحلیل میرود. خیلی باید مراقبت کرد که مردم احساس نکنند به اعتماد آنها خیانت شده است. آنها به میدان آمدند، خالصانه هم آمدند، برای وطن هم آمدند ولی نباید تصور کنند که این اعتماد و سرمایهای که به میدان آمده الان توسط بخشی از دستگاه سیاسی مورد سوءاستفاده یا مصادره قرار میگیرد. این خیلی ناامید کننده است و در کمتر از آن زمانی که ما تصور کنیم سرمایه اجتماعی را نابود میکند. از نظر ساختار دولتی برای حفظ این سرمایه اجتماعی چه باید کرد؟ در این خصوص لازم است یکسری از روندها و ساختارها متناسب با این سرمایه اجتماعی تغییر کند. بعد از آن تغییر ریلی که بعد از جنگ تحمیلی اتفاق افتاد روندها و ساختارها بیشتر به سمت کنترل مردم بود نه به سمت اعتماد کردن به مردم. این روندها و ساختارها باید متناسب با این سرمایه اجتماعی فوقالعادهای که جوشید و به بهای خون شهدا به دست آمده تغییر کند، به این معنا که روندها و ساختارهای ما هم اعتماد محور و مشارکتپذیر شود که مردم حس اعتماد به آنها دست دهد که احساس کنند اگر آنها به حاکمیت و دولت اعتماد دارند از طرف مقابل دولت هم به دنبال اعتماد ماست و او هم این اعتماد را قدر میداند و این اعتماد دو طرفه است. رویهها و ساختارها باید به گونهای تغییر کنند که این حس را در مردم ایجاد کنند و اگر از این موضوع هم غافل شویم و رویهها و ساختارهای موجود به همین شکل سابق و همانگونه که یک ماه یا دو ماه پیش کار میکردند بخواهند ادامه دهند، موجب از بین رفتن سرمایه اجتماعی میشود، چون این ساختارها و رویهها متناسب با اعتماد مردم طراحی نشده بودند بلکه با این فرض طراحی شده بودند که مردم به ما اعتماد ندارند. برآورد دولت این بود که سرمایه اجتماعی حداقل است، مردم دنبال این هستند که به شکلی قانونها و رویهها را دور بزنند، بنابراین ما باید کاری کنیم که مچ آنها را بگیریم و مواظب باشیم که یک وقت دور نخوریم و قانونشکنی اتفاق نیفتد، تا حد ممکن مردم را کنار بگذاریم و متخصصین و افراد مورد اعتماد و خاص اداره امور را برعهده بگیرند. لازم است که اینها تغییر کند و مثلاً همانطور که رهبر انقلاب فرمودند اقتصاد باید به سمت مردمی شدن برود. رهبر انقلاب این همه به مسئله مردمی شدن تأکید دارند و تنها کسی که واقعاً نگاهش، نگاه مردم محور و به سرمایه اجتماعی مردم بود ایشان بودند. اکنون دولت، ساختارها و بروکراسیهای آن باید با نگاه رهبری همسو شوند و با بحث سرمایه اجتماعی تطبیق پیدا کند، یعنی به گونهای تغییر پیدا کند که بیشتر کار را دست مردم بدهد، مردم باشند که اقتصاد را بگردانند، مردم باشند که نظارت میکنند و نظارت مردمی جدی گرفته شود، اطلاعرسانی مردمی بیش از این باشد و شفافیت افزایش پیدا کند. محرمانگی که به شدت اجرا میشد و قاعده این بود که همه چیز محرمانه است مگر اینکه استثنایی باشد باید تغییر پیدا کند. این نگاه باید به این شکل عوض شود که مردم شما باید بدانید و شما باید تصمیم بگیرید که ما باید چه کنیم و این نگاه مبتنیبر نگاه رهبر انقلاب و امام خمینی است، یعنی مردم باید بگویند که چه باید کرد و متناسب با خواست و اراده مردم و متناسب با نظارتی که مردم انجام میدهند تمشیت امور از سوی دولت شود و حکمرانی اتفاق بیفتد. این تغییر ساختارها و روندها هم بخش بسیار مهمی است که باید انجام شود. منبع: روزنامه جوان |