سعدالله زارعی در یادداشت روز کیهان نوشت: بحثها درباره اجرای طرح ترامپ برای غزه و سرنوشت آن ادامه دارد. در این طرح، هم خواستههای حداکثری طرف فلسطینی و هم خواستههای حداکثری طرف اسراییلی آمده است! واضح است که تأمین همزمان این خواستهها امکانپذیر نیست کمااینکه ترامپ در اظهارات خود این طرح را ترکیب طرح قبلی آمریکا- در اواخر دوره بایدن- و طرح مشترک عربستان و فرانسه خوانده است و حال آنکه میان این دو طرح هم تفاوتهای زیادی وجود دارد. در کنار این بحث، کماکان چند سؤال مطرح است که هنوز پاسخ دقیقی به آنها داده نشده است؛ نماسازیهای این طرح و ترسیم غزه به مثابه یک بندر تجاری بینالمللی که مملو از ثروت و سرمایهگذاری و به تبع آن امنیت است، به چه منظور صورت گرفته است؟ این طرح در عالم واقع و در روی زمین چه دستاوردهایی برای حماس و چه دستاوردهایی برای رژیم اسراییل دربر دارد و در این میان موازنه منافع به سمت کدام طرف سنگینی میکند؟ و سرانجام افق این طرح چیست و بهعبارتی چه بخشهایی از این طرح به احتمال زیاد به اجرا درمیآیند و چه بخشهایی از آن به احتمال زیاد کانلمیکن خواهند شد؟ در این خصوص نکاتی وجود دارد: 1- در بندهای 7، 9، 10، 11 و 12 یعنی پنج بند از 20 بند، طرح ترامپ به ترسیم ایجاد یک غزه ثروتمند، مدرن، با ثبات، آرام، آزاد و برخوردار از حداکثر مواهبی پرداخته که یک ملت یا یک جمعیت در کل دنیا میتواند آرزوی آن را داشته باشد! ایجاد یک یا چند بندر بزرگ تجاری و تفریحی که با هر بندر مطرح در منطقه یا حتی در دنیا قابل رقابت و حتی برتر در این رقابت باشد! خب اظهرمنالشمس است که پایه این داعیهها بر تبلیغات اغواگرانه قرار دارد. اما چرا این داعیهها بخش زیادی از متن را به خود اختصاص داده است؟ طبعاً این عبارات برای راضی کردن رژیم اسراییل به پذیرش طرح صورت نگرفته است، آمریکا به جلب رضایت رژیم اسراییل و یا نتانیاهو از این طرح نیاز ندارد، چرا که یک دستور ترامپ برای هماهنگ شدن دولت غاصب اسراییل کفایت میکند. پس این پنج بند برای جلب رضایت و ایجاد رغبت در طرف فلسطینی نوشته شده است. خب اینجا یک سؤال دیگر مطرح میشود؛ طرفهای آمریکایی، اسراییلی و سایر دولتهایی که در این طرح کنار آمریکا قرار گرفتهاند، در زمان تدوین، چه ذهنیتی از مقاومت فلسطین و مقاومت منطقه داشتهاند، آیا آن را ضعیف یا قوی دانستهاند؟ پاسخ این سؤال خیلی روشن است چرا که امتیاز و وعدههای چرب و شیرین برای پذیرش یک طرح سخت را به طرف قوی میدهند، نه ضعیف. با این وصف میتوانیم با قطعیت بگوییم این طرح در فضای اعتراف به قدرت مردم غزه و اعتراف به قدرت مقاومت غزه و فراتر از آن اعتراف به قدرت مقاومت منطقه تدوین شده است. خروجی این بحث این است که مقاومت غزه و فلسطین میتواند و باید از این فضا در جهت تحقق حداکثر خواستههای فلسطینیها که در رأس آنها توقف کامل جنگ نابرابر علیه غزه و اخراج کامل و دائمی نظامیان رژیم اسراییل از باریکه میباشد، استفاده کند. روند مواضع حماس هم از این موضوع حکایت مینماید. 2- طرح ترامپ در آنجا که به تعهدات طرف فلسطینی مربوط میشود یعنی بندهای 1، 4، 6، 9، 13، 17 و 19 بهصورت یکپارچه و همزمان آمده است یعنی طرح میگوید این تعهدات در قالب یک جدول زمانی و قبول بدون شرط و یا تداخل فلسطینی در آن، قرار دارد. اما با اصرار حماس این طرح به سه فاز تقسیم گردید. فاز اول فاز فوری است که زمان دو هفتهای برای آن در نظر گرفته شده و شامل توقف جنگ، عقبنشینی نسبی ارتش اسراییل از غزه، تبادل اسرا و ورود کمکهای انسانی میباشد. تعهد حماس در این مرحله، آزادسازی اسرا و تحویل اجساد است- که ظاهراً فردا صورت میگیرد- و تعهدات اسراییل شامل توقف جنگ، تحویل زندانیان از جمله آزادی زندانیهای حبس ابد و چهرههای شاخص مقاومت و عقبنشینی و مقدم شدن آن بر آزادی اسرا میباشد. در فاز دوم که اجرای آن زمانی نزدیک به دو ماه را پیشرو دارد، مسائلی شامل بحث اداره موقت غزه (هیئت صلح) و حضور نیروهای خارجی در غزه و عقبنشینی کامل ارتش اسراییل از باریکه مطرح است. موضع حماس این است که واگذاری اداره غزه به نیروی خارجی را نمیپذیرد و قایل به اداره فلسطینی است. فاز سوم که فاز نهایی است و شامل بحث خلع سلاح مقاومت، کیفیت اداره دائمی غزه، بازسازی مناطق و احیاء ابنیههای عمومی و راهها و رفع محاصره و محدودیتها میشود، بیش از شش ماه زمان میبرد. در این مرحله موضع حماس این است که سلاح سه سرفصل دارد، سلاح سبک، سلاح نیمه سنگین و سلاح سنگین. حماس بحث راجع به دو سر فصل اول و دوم را نپذیرفته و بحث راجع به سرفصل سوم را به تشکیل دولت فلسطین موکول کرده و در صلاحیت آن دانسته است. خود اینکه آمریکا، اسراییل و دولتهای همگرا با آنها به تجزیه طرح ترامپ تن داده و فرمول مورد تأکید مقاومت را پذیرفتهاند، هم یک موفقیت برای مقاومت و هم علامتی دوباره از مقتدر دیدن آن توسط طرف مقابل میباشد و دست آخر واضح است که طرح ترامپ دهها نکته جزیی مهم دارد که بدون تن دادن اسراییل به مذاکره پیرامون آنها و بالا و پایین شدن آنها، امکان اجرایی نخواهند داشت. 3- درست است که فلسفه وجودی طرح ترامپ یا طرح مشترک نتانیاهو- ترامپ و یا بقول برخی طرح نتانیاهو، بر اعمال فشار بر مقاومت فلسطین و اعمال فشار بر مردم مقاوم غزه قرار دارد اما در عین حال بیانگر نیاز شدید اسراییل به آن هم میباشد. اگر این امکان وجود داشت که این رژیم بدون دادن امتیاز- ولو امتیاز دادنی روی کاغذ- میتوانست به خواستههای مطرح شده در طرح برسد، هرگز حماس را بهعنوان یک طرف گفتوگو نمیپذیرفتند و زیر ورقه وجود یک «دولت فلسطینی» در غزه امضاء نمیکردند. هفته پیش، یک مقام نزدیک به کاخ سفید به فاکسنیوز گفت «ترامپ معتقد است نتانیاهو با لجبازی و اقداماتی نظیر عملیات جدعون، اسراییل را به سمت مرگ میبرد و هر لحظه امکان این وجود دارد که حماس با اقدام جدید به گرفتن اسیر از نظامیان مستقر در غزه، بار دیگر اوضاع اسراییل را بههم بریزد». با این اوصاف طرح ترامپ با فلسفه نجات اسراییل از طریق وادار کردن نتانیاهو به تنازل از اهداف اعلامی دولت اسراییل تنظیم گردیده و دنبال ایجاد یک فرصت برای ادامه حیات اسراییل میباشد. در یک جمعبندی از این بحث میتوان گفت طرح ترامپ ضمن آنکه برای فلسطینیها خطرناک است، میتواند یک وضعیت دو سر برد را هم برای آنان رقم بزند؛ اگر این طرح در بخش اول اجرا شود و به بخش دوم برسد، حماس بدون آنکه با خلع سلاح مواجه شود به دو هدف اصلی خود که توقف جنگ و عقبنشینی ارتش اسراییل است دست پیدا کرده و اگر به دلیل مخالفت و کارشکنی اسراییل- که احتمال آن بسیار زیاد است - اجرای این طرح به بنبست برسد، حماس و مردم غزه ضمن آنکه به یک استراحت در حین جنگ رسیده و پارهای از مشکلات فعلی خود را حل کردهاند، به جنگی درگیر میشوند که اسراییل مسبب آن شناخته خواهد شد. چرا که مقطع جدید جنگ توأم با فقدان دلایل مرحله قبل (یعنی عملیات پیشدستانه طوفانالاقصی) خواهد بود. 4- حماس طرح ترامپ را در فضای پس از حمله رژیم اسراییل به قطر و در معرض تهدید واقع شدن ترکیه، بهطور مشروط و نسبی پذیرفته است و این یعنی هنوز هم انتخاب مذاکرات و توافق برای حماس یک راهبرد نیست، بلکه تاکتیک عبور از شرایط موجود است و راهبرد آن کماکان مقاومت میباشد. بنابراین اگر یک سر این بحث امکان جدی تخلف اسراییل و انحلال بندهای تعهد اسراییل باشد، یک سر دیگر آن هم نوع نگاه حماس به این طرح یعنی غیر راهبردی دیدن آن است. حماس از لغو یک طرح غیر راهبردی آسیب اصولی نمیبیند و از قضا میتواند پس از آن فضای فعلی قطر و ترکیه را به نفع خود اصلاح نماید. کما اینکه آنچه در افق این طرح دیده میشود، اجرای مو به مو و یا ماده به ماده آن نیست و با توجه به تجربه به نظر نمیآید مرحله سوم آن در عمل به اجرا در آید. فضای فعلی، کاهش تنش و باز شدن مجرای کمک میباشد و این موضوع آسیبپذیری این طرح را نشان میدهد. چراکه از یک طرف بهطور ضمنی میگوید ادامه روند قبل برای اسراییل توأم با هزینه سنگین و خطرات وسیع پیش رو است و از طرف دیگر میگوید طرف فلسطینی اجازه اجرای مهمترین بند طرح که خلع سلاح و انزوای مقاومت است را نمیدهد. این مهمترین چالش طرح ترامپ میباشد. روی آوردن آمریکا و رژیم اسراییل به این طرح سیاسی، اصلاح رویکرد «فقط جنگ» آن محسوب میشود و این در حالی است که با به بنبست رسیدن طرح سیاسی که احتمال آن بسیار زیاد است، درگیریها باشدت کمتر از سر گرفته میشود. |