علیرضا جاجرمی( مشاور وزیر دادگستری)در جهان پرپیچ و تاب امروز، که سرنوشت سیاست داخلی و روابط خارجی هر کشور، در بستر خواست ها و انتظارات رو به رشد ملت ها رقم می خورد، مصلحت ملّی مفهومی است بنیادین و ژرف که ستون های بقا، انسجام و عظمت یک امّت را بر دوش می کشد. این مفهوم، نه تنها بر شاکله های مادی چون امنیت و رفاه دلالت دارد، بلکه تجلی بخش هویت ملّی، عزت بین المللی و ظرفیت تربیت و تعالی جامعه در مسیر تحول و پیشرفت است. از دیگر سو، اخلاق و تکلیف های اخلاقی - انسانی چراغ هایی فراجهانی هستند که افق نگاه ملّتها را از حصار جغرافیا فراتر برده و آنان را به تعاونوا علی البر و التقوی و مسئولیتی جمعی در قبال کرامت انسان و حقوق انسانی فرا می خوانند. این دو ساحت، گرچه در ظاهر ناسازنما می نمایند، ولی در حقیقت، دو روی سکه ی حکمرانی در عصر حاضرند: یکی حافظ حریم داخلی و اقتدار ملّی و دیگری، سفیر اخلاق و انسانیت در عرصه ی گیتی. این تعارض ظاهری، در بستر کشمکش های جامعه امروز و نظام هایی با هویت آرمانی، به پرسشی هویتی بدل گشته است: برخی به این سبک می گویند که؛ (چرا به دیگران کمک می کنیم در حالی که خودمان مشکل داریم؟) و این پرسش طوری دیگر هم مطرح می شود که؛ چگونه می توان در مسیر کمک به مستضعفان جهان گام نهاد، آن گاه که در میهن خویش محرومیتی و تبعیضی بر جای است؟ این پرسش ها، نماد کشمکشی دیرپاست میان میهن پرستی ( منافع ملّی) در قالب دولت-ملّت و امّت گرایی برآمده از آرمان های فراملّی و تکالیف دینی. اگر مروری مختصر به یادداشت قبلی ام داشته باشیم؛ "منافع ملّی"، نیز بر اساس جایگاه و اهمیتی که در پیکره ی حکمرانی دارا می باشند، به سه مرتبه ی متمایز تقسیم می شوند: 1. منافع حیاتی: آن سان که بقا و موجودیت دولت به آن وابسته است و هیچ گاه در معرض معامله و چانه زنی قرار نمی گیرد. 2. منافع مهم:آن که پاسداری از آن، دولت را به میز مذاکره می کشاند و برای صیانت از آن همت می گمارد. 3. منافع ثانوی:آن که به مثابه ی ابزاری برای فزون سازی توان چانه زنی پدید می آید و چشم پوشی از آن بسیاردست می نماید. این منافع، که مبنای محاسبه آن سودمندی و فایده ی عینی و ملموس است، در جوهر خویش، همان اهداف ثابت و همیشگی کشورند که در چهار ارزش بنیادین متبلور می گردند: امنیت وجودی که شرط اولیه ی حیات است. رفاه، تعادل و آرامش ملّی و عمومی که مایه ی قوام جامعه است. افزایش قدرت و نفوذ در عرصه ی بین الملل. حفظ و تعالی اعتبار و پرستیژ در میان ملت ها؛ البته که می تواند در مواقعی تغییرپذیر و مصلحت سنجی شده باشد. ممکن است یک "منفعت" در یک برهه خاص،و در برهه ای دیگر به "ضرر" تبدیل شود. از سویی با نگاه آرمانی، حمایت از محرومان جهان و رویارویی با مستکبران، در جان مایه ی کشور ایران و انقلاب اسلامی ریشه دارد و بخشی از هویت اصیل آن است. این ماهیت و هویت، در گذر زمان، به نماد امید و پرچمدار آرمان های عدالت خواهانه برای بسیاری از مستضعفان جهان تبدیل شده است. اما تداوم این رسالت در دوران گذار فعلی با دو چالش روبروست: چالش مقبولیت: در سپهر سیاست، مقبولیت حکومت ها در گرو کارآمدی عینی ، اعتمادسازی و صیانت از حقوق مردم است. تأکید انحصاری بر آرمان های فراملّی، اگر با کم توانی در پاسخ به نیازهای داخلی همراه شود، نه تنها سرمایه ی اجتماعی را می فرساید، که مایه ی ناخرسندی می گردد. کاد الفقر أن یکون کفرا و چه بسا محرومیت داخلی، زمینه ساز لجاجت عمومی و انحراف از آرمان ها شود. چالش تعادل و اقناع: نظام سیاسی ناگزیر است میان وفاداری به هویت انقلابی و پاسخ به مطالبات داخلی تعادلی خردمندانه برقرار کند. اگر این تعادل، بدون تبیین و اقناع مردمی دنبال شود، تنش های اجتماعی و نوسان های پیش رو، ثبات راهبردهای بلندمدت را متزلزل خواهد ساخت. راهکارهای برون رفت؛ به سوی الگویی حکیمانه و عادلانه؛ گذار از این گذرگاه پیچیده و ترکیبی، نه با طرد یک سو، که با خلق الگویی حکیمانه و تحکیم بخش ممکن است، که در این رویکرد مصلحت ملّی و تکلیف جهانی را در پیوندی هم افزا و مکمل بازتعریف کند. بازتعریف مصلحت ملّی با محوریت اقتدار داخلی: عزت و نفوذ بین المللی ایران، ریشه در عظمت و توسعه ی درونی آن دارد. ایرانی آباد، قوی و عادلانه، بزرگ ترین پشتوانه برای تأثیرگذاری مثبت در جهان است. دیپلماسی فعال و عاقلانه: جایگزینی رویکرد تعاملی و اقناع ساز به جای تقابلی، هزینه ها را کاهش داده و منابع را برای توسعه آزاد می سازد. این رویکرد، پیگیری آرمان ها را از مجاری خردمندانه ممکن می سازد. شنیدن واقعی صدای مردم و تنیدنِ دلی بر عدالت ورزی: ترمیم سرمایه ی اجتماعی مستلزم شنیدن دل های آزرده و اجرای قواعدِ عدالت است. پاسخ های قهری یا برچسب زنی، شکاف ها را عمیق تر می کند، حال آنکه رویکردی مبتنی بر انصاف و گفت وگو، می تواند به همدلی و اعتماد بینجامد. کلام پایانی دوگانگی میهن یا امت و تقابل مصلحت و اخلاق ، بیش از آنکه حقیقتی گریزناپذیر باشد، بازتابی از یک دوراهی ساختگی است. راه نجات، نه در نفی یکی، که در جمع همدلانه و متوازن آن هاست؛ چرا که مصلحت ملّی، تنها زمانی پایدار و مقبول خواهد بود که در پرتو اخلاق، عدالت و عقلانیت تعریف شود. آینده ی درخشان ایران،در گرو پیوند خرد ملّی با همبستگی جهانی و آفرینش الگویی از قسط و عدل در هر دو عرصه ی داخلی و بین المللی است. راه به سوی جامعه ای متعالی و عادلانه،از مسیری جز تعاون، احترام متقابل و مهرورزی و همبستگی ملّی نمی گذرد؛ که: بنی آدم اعضای یک پیکرندکه در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار. ( علیرضا جاجرمی) |