در کتاب مجموعه مقالات در نقد و معرفی آثار مسعود کیمیایی اثر زاون قوکاسیان درباره ماجرای دیدارهای این کارگردان سینمای ایران با نواب صفوی از قول کیمیایی روایت شده است: سید مجتبی نواب صفوی در محله ما می نشست. سید عبدالحسین واحدی هم همیشه همراه او بود. واحدی عمامه سبزی بر سر می گذاشت که دنباله اش پشت کمرش آویزان بود. نواب آدم با ابهتی بود. شال سیاهی به کمر می بست که یک هفت تیر توی آن قائم کرده بود. توی محله که راه می رفت بچه ها به او سلام می کردند و دستش را می بوسیدند و او عادت داشت به هر کدام یک قران می داد. بلیط سینما آن موقع شش ریال بود. من و بچه ها اغلب در مسیر او قرار می گرفتیم. شش بار خودمان را به او می رساندیم و سلام می کردیم و دستش را می بوسیدیم تا شش ریال را بگیریم و زیر چشمی نگاهی هم به دسته هفت تیرش که کمی بیرون بود بیندازیم. او البته متوجه می شد ولی هر بار یک قران را می داد. با آن پول گاهی با رفقا می رفتیم سینما و فیلم می دیدیم. |