در دل بحرانهای معاصر، جنگ تنها در میدان مین و موشک خلاصه نمیشود. واقعیت آن است که در عصر رسانههای دیجیتال و نبردهای شناختی، هر عملیات نظامی همزمان در دو جبهه پیش میرود: میدان نبرد فیزیکی و میدان نبرد ادراکی. در جنگ 12روزه ایران و اسراییل، آنچه بیش از هر چیز سرنوشتساز شد، روایت بود؛ روایت از آنچه رخ داد، چرا رخ داد و چه معنایی باید به آن داد.از منظر جامعهشناسی سیاسی، جنگ روایتها نه یک برساخت انتزاعی که یک مؤلفه کلیدی در پدافند ملی است. نوعی از حکمرانی افکار که همزمان اعتماد عمومی، انسجام اجتماعی و سرمایه نمادین نظام را هدف میگیرد. دشمن در این جنگ، نهفقط با جنگنده و موشک، بلکه با محتوای چندلایه و پیچیده رسانهای، به مرزهای ذهن مردم یورش برد.اما در این میدان ، انتظار از نخبگان خصوصاً نخبگان سیاسی، فرهنگی آن است که کنشگرانه وارد شوند. یعنی نهفقط تماشاگر روایتسازی دشمن، بلکه پیشگام در ساخت و تثبیت روایتهای عزتمندانه، واقعگرایانه و امیدآفرین باشند. این همان جایی است که ضعف ساختاری کشور در حکمرانی رسانهای و جنگ روانی، عیان شد. با آن که ایران برخوردار از انبوهی از نهادهای فرهنگی و چهرههای سیاسی نامدار است، اما در ساعات و روزهای حیاتی این نبرد، حضور نخبگان در میدان روایتسازی، اندک و پراکنده بود. در چنین فضایی، تنها انگشتشمار چهرههایی از طیفهای گوناگون سیاسی بودند که توانستند نقشآفرینی مؤثری در میدان جنگ شناختی داشته باشند. آنها با روایتهایی دقیق، معتبر و امیدبخش، همزمان به تبیین واقعیت، تقویت روحیه عمومی و بازسازی سرمایه نمادین کشور کمک کردند. در این میان، سه چهره بیش از دیگران تاثیرگذار بودند.دکتر علی لاریجانی مشاور رهبرانقلاب، آیت ا... احمد مروی تولیت آستان قدس رضوی و سرلشکر محسن رضایی فرمانده سپاه در8 سال دفاع مقدس. علی لاریجانی؛ جهاد تبیین در میدان جنگ روایتها علی لاریجانی، چهرهای که از دل سنت فکری حوزه و خانوادهای ریشهدار در فرهنگ و فلسفه اسلامی برخاسته، در طول دوران مسئولیتهای خود همواره نشان داده که قدرت تحلیل عمیق و تسلط کمنظیری بر زبان رسانه دارد. اما در بحران اخیر، او از جایگاه رسمی به میدان نیامد، بلکه بهعنوان یک نخبه سیاسی فرهنگی مستقل ظاهر شد.ویدئوی صریح و هوشمندانه لاریجانی چند روز پس از آغاز جنگ، حامل پیامی روشن بود که در آن می گفت ما قربانی خرابکاری آمریکاییها هستیم، اما ایستادهایم. روایت او، هم مبتنی بر فکت بود، هم واجد روحیه عزتمندانه و هم زبان مردم را مخاطب قرار داده بود. او نه با ادبیات حماسی بیپشتوانه، بلکه با ترکیبی از واقعبینی سیاسی، سابقه تاریخی و اشراف به لایههای پنهان دیپلماسی، روایت جنگ را به نفع ایران بازآفرینی کرد.در کنار این ویدئو، مصاحبه تلویزیونی بعد از توقف جنگ نیز نقطه عطفی در مواجهه رسانهای با پروژههای تحریف بود. کنایههای هوشمندانهاش به مقامات صهیونیست، شرح دقیق از تحولات میدانی و استنادهای مستند به روندهای بینالمللی، از این مصاحبه یک سند تاریخی ساخت. در ادبیات جنگهای شناختی، چنین روایتهایی را «کنشهای تقویتگر ادراک عمومی» مینامند. کنشهایی که روایت دشمن را به چالش میکشد و روایتی بدیل، مستند و جذاب برای مخاطب فراهم میکند. آیت ا... مروی؛ متولی فرهنگ دینی در میدان رسانه تولیت آستان قدس رضوی، آیت ا... احمد مروی، با درکی ژرف از اهمیت روایتسازی، تنها ساعاتی پس از توقف جنگ، نشست «فتح قریب» را طراحی و برگزار کرد. اقدامی که نهفقط از حیث زمانبندی، بلکه از نظر بار نمادین و پیام رسانهای، واجد اهمیت استراتژیک بود. در شرایطی که ماشین رسانهای دشمن با بهرهگیری از تمام ظرفیتهای روانی و تبلیغاتی، در تلاش برای القای تصویر شکست به افکار عمومی بود، مروی با تکیه بر جایگاه دینی–فرهنگی آستان قدس، مجموعهای از نخبگان رسانه، چهرههای سیاسی و تحلیل گران را در حرم رضوی گردهم آورد و بیانیهای صریح و امیدآفرین به جامعه مخابره و تلاش کرد به فعالان سیاسی و رسانه ای این را منتقل کند که روایت رسمی این نبرد را خودمان باید بنویسیم، نه دشمن. در ادبیات جامعهشناسی سیاسی، این قبیل اقدامات از جنس بازسازی گفتمان ملی پس از شوک تحلیل میشود. حرکتی که طی آن، یک نهاد ریشهدار با سرمایه اجتماعی تاریخی، با استفاده از ابزار مناسک، نمادها و سخنرانی های دقیق، توان بازآفرینی معنا و احیای انسجام عمومی را در میانه بحران به نمایش میگذارد.نشست «فتح قریب» نه یک حرکت تبلیغاتی، بلکه یک مداخله رسانهای هدفمند بود. کنشی که ضربآهنگ عملیات روانی دشمن را مختل کرد و بهواسطه زمانسنجی دقیق و زاویه دید عمیق به موضوع جنگ، زمینهای برای بازگرداندن حس عزت، اقتدار و اعتماد به فضای عمومی کشور فراهم ساخت. تولیت آستان قدس با این اقدام به موقع و شجاعانه نشان داد که نهادهای دینی اگر با درک زمانه و بهرهگیری از ظرفیتهای آیینی خود وارد میدان شوند، میتوانند در خط مقدم جنگ شناختی عمل کرده و به یکی از ستونهای پدافند رسانهای تبدیل شوند. محسن رضایی؛ بازگشت به خط مقدم جنگ شناختی سرلشکر محسن رضایی که طی سالهای اخیر در مقام سیاستورزی تا حدی دچار فرسایش سرمایه اجتماعی شده بود، در جریان جنگ اخیر توانست بهگونهای بازسازی چهره انجام دهد که حتی منتقدان دیرین او نیز لب به تحسین گشودند. رضایی با بهرهگیری از تجربیات فرماندهیاش در دفاع مقدس و زبان نظامی دقیق، در دو مصاحبه تلویزیونی بهویژه، گفتمانی برساخت که تلفیقی بود از روایت فنی، رجزهای هوشمندانه و امیدآفرینی هدفمند.او بهدرستی فهمیده بود که مخاطب امروز، بیش از وعدههای کلی، تشنه دانستن جزییات واقعی جنگ است. فکتهای نظامی، تبیین سطح بازدارندگی ایران و تأکید بر پشتیبانی مردمی از نیروهای مسلح، از مصاحبههای وی روایتی ساخت که همزمان عینی، جذاب و عزتمندانه بود. رضایی حتی در چند مورد با ادبیات طنزآلود، شکلی از تحقیر رسانهای دشمن را بهکار بست که در روان مخاطب مؤثر افتاد؛ چیزی که در ادبیات جنگ نرم با عنوان برهمزننده ابهت دشمن از آن یاد میشود. نبردی که هنوز ادامه دارد اگرچه جنگ 12 روزه از نظر نظامی به پایان رسید، اما نبرد روایتها همچنان ادامه دارد. در این میدان، ابزار پیروزی صرفاً سلاح نیست، بلکه محتوا، زبان، زمانبندی و اعتبار سخنگوست. سه چهرهای که در این گزارش از آنها نام برده شد، نمونههایی از کنشگری مؤثر در لحظات بحران بودند. اما پرسش کلیدی آن است: چرا این فهرست اینقدر کوتاه است؟ با وجود صدها نهاد فرهنگی و هزاران چهره سیاسی، چرا تنها انگشتشمار نخبگان توانستند نقش واقعی خود را ایفا کنند؟ پاسخ این پرسش، ما را به لزوم بازتعریف نقش نخبگان در شرایط جنگ ترکیبی رهنمون میکند. امروز بیش از هر زمان دیگر، کشور نیازمند نخبگانی است که همزمان به دانش تاریخی، سواد رسانهای و جسارت ورود به میدان مجهز باشند. نخبگانی که روایتگر عزت باشند، نه منفعل در برابر تهاجم روایت دشمن. نخبگانی که پرچمداران همبستگی ملی و جهاد تبیین در میدان جنگ شناختی باشند. خراسان |