در بحبوحه جنگ دوازده روزه ایران و اسراییل، زمانی که بازیگران بینالمللی میان وساطت و مداخله در نوسان بودند، سیاست خارجی فرانسه مسیری مبهم را در پیش گرفت. ابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین ایران در پاریس در دولت دوم حسن روحانی در گفتوگویی با «ایران» تأکید میکند که موضع فرانسه را نمیتوان با معادلات سنتی خاورمیانه تحلیل کرد. از نگاه او، پاریس در بحران اخیر نه براساس مناسبات دوجانبه با تهران، بلکه در چهارچوبی کلانتر از منافع امنیتی غرب عمل کرده است؛ چهارچوبی که موقعیت فرانسه را در معادله قدرت میان اروپا، آمریکا و خاورمیانه بازتعریف میکند. جایگاه فرانسه در سیاست دیپلماتیک غرب در جنگ 12 روزه ایران و اسراییل چه بود و این رویکرد چه تفاوتی با نقش سنتی پاریس در بحرانهای خاورمیانه داشت؟ در جریان جنگ 12 روزه میان ایران و اسراییل، موضع فرانسه تفاوتهایی معنادار با سایر کشورهای اروپایی، بویژه آلمان و بریتانیا داشت. از دید بسیاری، فرانسه مواضعی معتدلتر اتخاذ کرد و امانوئل مکرون، رییسجمهوری این کشور فعالتر و متمایزتر از دیگر رهبران اروپایی ظاهر شد. این تفاوت تنها به رفتار فرانسه در همین جنگ محدود نمیشود، بلکه سابقهای طولانی در سیاستهای پاریس نسبت به ایران، بویژه در پرونده هستهای دارد. فرانسه از آغاز مذاکرات هستهای با ایران در کنار دو شریک اروپایی خود یعنی آلمان و انگلیس نقش فعالی ایفا کرد. اروپاییها بهطور کلی حلوفصل مسأله هستهای را شرط بهبود روابط با ایران میدانستند. پس از دستیابی به برجام و با خروج آمریکا از توافق، فرانسه از جمله کشورهایی بود که بهطور جدی از ایران خواست در توافق باقی بماند و وعده داد خسارتها را جبران خواهد کرد. با این حال، روشن بود که تحقق این وعدهها با توجه به فشارهای آمریکا و وابستگی اقتصادی اروپا به واشنگتن، چالشبرانگیز خواهد بود. در عمل، با وجود ماندن ایران و اروپا در برجام، انتظارات تحقق نیافت و تحریمها ادامه یافت. جالب آنکه فرانسه بیش از سایر کشورهای اروپایی از تحریمهای آمریکا متضرر شد؛ زیرا شرکتهای فرانسوی تمایل بیشتری برای همکاری با ایران داشتند. نمونه بارز این مقاومت را میتوان در عملکرد شرکت توتال در برابر قانون داماتو در دهه 90 میلادی دید که علیرغم تهدیدهای آمریکا، فعالیت در ایران را ادامه داد. رفتار فرانسه اما همواره یکدست نبوده است. در جریان نهایی شدن برجام، وزیر خارجه وقت فرانسه، لوران فابیوس، بهصورت ناگهانی مانع نهایی شدن توافق شد و اعلام کرد متن را نخوانده و نمیپذیرد. این اقدام، برجام را بیش از یک ماه به تأخیر انداخت. با این حال، پس از امضای توافق، فرانسه اولین کشوری بود که هیأت رسمی خود را راهی تهران کرد؛ حتی پیش از نهایی شدن اجرای توافق در وین. این رویکرد چندوجهی نشاندهنده یک دیپلماسی پیچیده و منفعت محور است. برخلاف تصور عمومی، پاریس نه از سر دلسوزی برای ایران، بلکه بر مبنای منافع خود در حوزه سیاست خارجی عمل کرده است. در دوران دوم ریاستجمهوری مکرون، تمرکز او بر سیاست خارجی پررنگتر شد و بویژه پس از واگذاری امور داخلی به نخستوزیر،مکرون شخصاً وارد صحنه دیپلماسی شد. برای درک بهتر این رویکرد، میتوان به رفتار فرانسه در جریان جنگ عراق اشاره کرد. زمانی که دولت بوش بدون مجوز شورای امنیت و بدون ارائه مدرک مستند، به عراق حمله کرد، فرانسه در دوران ژاک شیراک صراحتاً با این امر مخالفت کرد و حتی در شورای امنیت با آمریکا وارد رویارویی علنی شد. این موضع مستقل پاریس، جلوهای از رویکرد فرانسه در برابر یکجانبهگرایی ایالات متحده بود؛ رویکردی که امروز نیز در بحرانهایی چون جنگ ایران و اسراییل تا حدودی تکرار میشود. بنابراین، رفتار فرانسه در مواجهه با بحرانهای امنیتی خاورمیانه، هرچند پیچیده و چندلایه است، اما در مواردی، رنگی از استقلال و تمایل به چندصدایی در نظام بینالملل دارد؛ رویکردی که در جنگ 12 روزه نیز، شاید نه به نفع ایران، بلکه به نفع نقش مستقل فرانسه در بازی پیچیده قدرتها قابل تحلیل است. این نقش در روند جنگ اخیر اسراییل و ایران چطور بازتاب پیدا کرد؟ حمله اسراییل، اقدامی بدون مجوز رسمی و بدون ارائه هیچ سند قانعکنندهای بود؛ سندی که بتوان آن را از منظر حقوقی برای افکار عمومی یا نهادهای بینالمللی قابل قبول دانست. اسراییل مدتها بود در پی فراهم کردن چنین شرایطی بود و روشن بود که در این مسیر با آمریکاییها به نوعی هماهنگی و توافق رسیده است. حمله متعاقب آمریکا نیز نه پشتوانهای در مجمع عمومی سازمان ملل داشت، نه در شورای امنیت. هیچ مجوزی، هیچ اجماع جهانیای پشت این عملیات نبود؛ چیزی که بهوضوح آن را در تقابل با اصول حقوق بینالملل قرار میداد. در این میان، فرانسویها اگرچه مثل دورههای گذشته، مانند ماجرای جنگ عراق، علناً در برابر آمریکا نایستادند اما در مواضعشان نشانههایی از تفاوت و احتیاط دیده میشد. این تفاوت پیش از جلسه معروف ژنو که عراقچی با وزرای خارجه سه کشور اروپایی و خانم والاس دیدار داشت، محسوس بود. بعد از آغاز جنگ هم، زمانی که اسراییل عملیاتش را آغاز کرد و آمریکا وارد شد، تغییراتی در نحوه بیان مواضع فرانسه مشاهده شد، هرچند این تفاوتها کاملاً آشکار و قاطع نبود. دلیل این تغییر سیاست از سوی پاریس چه بود؟ پاسخ این پرسش را باید در منافع اقتصادی و سیاسی فرانسه در آن زمان جستوجو کرد. در زمان حمله آمریکا به عراق، فرانسه شریک اول تجاری بغداد بود. دولت سوسیالیست فرانسه در دوران صدام حسین، سرمایهگذاری عظیمی در عراق انجام داده بود؛ چه در حوزه نفت، چه در صنایع تسلیحاتی. اگر از شوروی صرفنظر کنیم، فرانسه دومین کشور سرمایهگذار در عراق بود. نخستوزیر وقت فرانسه، ژاک شیراک، صدام را بهطور جدی حمایت میکرد و همین رابطه، زمینهساز مواضع سرسختانه پاریس در برابر حمله آمریکا بود. در جریان جنگ تحمیلی ایران و عراق نیز فرانسه از صدام حمایت کرد؛ نه از سر علاقه به جنگ، بلکه به این دلیل که نمیخواست عراق سقوط کند. آنها میدانستند صدام بهتنهایی توان ایستادگی ندارد و اگرچه ارتش او از نظر تجهیزات بهتر بود، اما در برابر ایران از نظر راهبردی و منطقهای برتری نداشت. از نگاه فرانسه، بقای صدام ضامن ماندگاری نفوذ پاریس در منطقه بود. در آن دوران، همانگونه که امروز آمریکا در حمایت از اسراییل سنگتمام گذاشت، فرانسه نیز در حمایت از صدام چنین کرد. چون عراق را شریک استراتژیک و مطمئن خود در منطقه میدانست. میدانست که با سقوط صدام، جای پایش در منطقه متزلزل خواهد شد و چنین هم شد. پس از سرنگونی صدام، فرانسه عملاً حضور مؤثری در منطقه خلیج فارس نداشت؛ منطقهای که بهکلی در اختیار آمریکا و متحدانش قرار گرفت. بنابراین، آنچه امروز در مواجهه فرانسه با حمله آمریکا و اسراییل به ایران دیدیم، محصول همان واقعیتهای ژئوپلیتیکی بود. در آن مقطع، دیگر نه شریکی چون صدام برای فرانسه وجود داشت و نه منافع اقتصادی آنچنان پررنگی که باعث شود پاریس بار دیگر در برابر واشنگتن بایستد. از این رو، مواضع امروز فرانسه، تفاوتی بنیادین با رفتار گذشتهاش دارد؛ رفتاری که بیش از هر چیز، تابع منافع استراتژیک، اقتصادی و موقعیتیابی بینالمللی این کشور است. آیا تزلزل در پیوند منافع، تنها عامل فاصلهگیری فرانسه از رویکرد سنتیاش در قبال جنگهای منطقهای و بویژه در قبال ایران بود؟ جنگ اوکراین در ایجاد این فاصله و تغییر معادلات امنیتی تأثیر بسزایی داشت. این در حالی بود که به نوعی تمرکز دولت سیزدهم بر توسعه رابطه با شرق بویژه روسیه و چین این شکافها را بیشتر کرد. با این حال با آغاز جنگ اخیر اسراییل علیه ایران، فرانسه اگرچه مانند گذشته پشتیبان ایران نبود، اما دستکم مثل آلمان موضعگیری تند و خصمانهای هم نداشت. در جریان جنگ 12 روزه، وزیر خارجه فرانسه با همتای ایرانی دیدار کرد و تلاش شد مسیر گفتوگو و دیپلماسی زنده بماند. پاریس، اگرچه در کنار جبهه غرب قرار داشت، اما تلاش کرد از سیاستی مستقلتر پیروی کند. دلیل به حاشیه رفتن اروپا از مذاکرات اخیر هسته ای مخالفت آمریکا بود نه ایران. نظر شما این نیست؟ بله، اما آمریکا همزمان از تمام ابزارهای فشار علیه ایران استفاده میکرد؛ از جمله درخواست از سه کشور اروپایی برای فعالسازی مکانیسم ماشه و فشار از طریق شورای حکام و آژانس. مشخص بود که آمریکا قصد داشت از حضور غیرفعال اروپا برای گرفتن امتیاز از ایران استفاده کند. نقش اروپا در حالی به حاشیه رفت که این کشورها در بحران اوکراین و بحران انرژی بشدت آسیبپذیر شده بودند و این میتوانست برای ایران یک نقطه اتکا باشد. در این میان اگرچه فرانسه در برخی مقاطع تلاش کرد رفتاری متفاوت با دیگر کشورهای غربی داشته باشد اما نمیتوان نقش منفی آن را در قبال ایران نادیده گرفت. از مهمترین مصادیق این رفتار، پناه دادن به گروهک منافقین در پاریس بود؛ اقدامی که زمینهساز بیشترین آسیبهای تبلیغاتی، جاسوسی و عملیات نفوذ علیه ایران شد. بسیاری از اطلاعات نادرست درباره فعالیتهای هستهای ایران، از طریق همین گروه و با استفاده از امکاناتی که ابتدا در فرانسه و سپس در آلبانی در اختیارشان قرار گرفت، در سطح جهانی منتشر شد. با وجود این چالشها، اراده جدی برای گفتوگوی ایران و اروپا بویژه با فرانسه جهت حل این مسائل دیده نشد. رویکرد دولت قبل در مواجهه با جنگ اوکراین سبب فاصله هر چه بیشتر اروپا و ایران شد. در نتیجه، رابطه ایران و اروپا، بویژه فرانسه، نهتنها بهبود نیافت بلکه بیش از پیش تیره شد. همسویی منافع فرانسه و اسراییل در رویکرد پاریس نسبت به جنگ 12روزه چه جایگاهی داشت؟ فرانسه در رابطه با مناقشات خاورمیانه، بویژه مسأله فلسطین، همواره یکی از کشورهای اروپایی با مواضعی متفاوت نسبت به آمریکا و حتی بریتانیا بوده است. در حالی که فرانسه روابط خاص و پیچیدهای با اسراییل دارد؛ از جمله حضور گسترده یهودیان فرانسویتبار در اسراییل و نقشآفرینی جامعه یهودی در سیاست داخلی فرانسه؛ اما همزمان، یکی از کشورهای پیشرو در حمایت از آرمان فلسطین نیز بوده است. چنانکه پاریس همچنین در کنار عربستان سعودی، ابتکار شناسایی رسمی کشور فلسطین را در دستور کار قرار داده و در حمایت از فلسطینیها، از تندترین مواضع در میان کشورهای غربی برخوردار بوده است. در این روند، بحران اوکراین و نزدیکی ایران با روسیه، رابطه با اروپا را بیش از پیش تضعیف کرد. با این حال فرانسه در مواجهه با حمله اسراییل به ایران، موضعی بینابینی اتخاذ کرد. هرچند بهطور رسمی کنار واشنگتن و تلآویو ایستاد، اما رویکردش با آمریکا تفاوت داشت. اگرچه آمریکاییها امنیت اسراییل را بخشی از امنیت ملی خود میدانند، اما فرانسویها بیشتر آن را در قالب «امنیت کلی غرب» تعریف میکنند. همین تفاوت نگاه باعث شد فرانسه در قبال جنگ 12روزه، با احتیاط بیشتری عمل کند؛ نه کاملاً در کنار ما بود، نه صریحاً در صف دشمن. روزنامه ایران |