| به گزارش پارسینه مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: حوادث سال گذشته در سوریه که به سقوط بشار اسد منجر شد، از جمله تحولات شگفتی ساز سالیان اخیر در منطقه غرب آسیا بود. سرعت حوادث بیش از آن بود که خبرگزاری ها و رسانه های جمعی به پوشش اخبار سوریه بپردازند. ناظران و تحلیلگران در بهت و حیرت اتفاقات تصرف شهرها یکی پس از دیگری فرو رفته بودند. در این میان عده ای زحمات ایران در تمام این سال ها در مقابله با تروریسم را بی نتیجه می دانستند و گروهی دیگر همچنان از نقش ایران دفاع می کردند. از این رو در گفتگو با حمیدرضا دهقانی سفیر سابق ایران در قطر که تمرکز قابل توجهی در حوادث سوریه و اطلاعات معتنابه از گروه های معارض سوری و نقش آفرینی کشورهای منطقه در این وقایع داشت، به بررسی حوادث سال گذشته سوریه و ناگفته هایی از سقوط بشار اسد پرداخته ایم. مشروح این گفتگو در ادامه از نظر می گذرد. از روزهایی که به سقوط منجر شد شروع کنیم اینکه واقعاً این تحلیلی که رسانه ها می کنند واقعاً بشار به ایران پشت کرده بود و به آمریکا و اروپا روی آورده بود که باعث شد شکافی بین ایران و بشار اسد بیفتد؟ بسم الله الرحمن الرحیم. ببینید بین ما و بشار و بین ما و سوریه، سوریه ای که آقای بشار رییس جمهورش بود و قبلش حافظ اسد رییس جمهورش بود، از نظر استراتژی یک وحدت نظر وجود داشت ولی از نظر تاکتیکی لزوماً ما با هم ابزارهای برابری را برای دستیابی به آن استراتژی به کار نمی بردیم؛ مثلاً من دو تا مثال بزنم: یکی از این مسائل مردم هستند مثلاً ما از ابزار مردمی استفاده می کنیم؛ مثلاً روز قدس برگزار می کنیم، راهپیمایی 22 بهمن برگزار می کنیم، راهپیمایی های متعددی و مردم می آیند در خیابان و نظری می دهند به عنوان حکومت دنبال این هستیم که از مردم… حالا آنجایی که می توانیم بعضی وقت ها ممکن است نتوانیم مردم با ما همراه نباشند فرض بگیرید در بحث غزه و این ها راهپیمایی های بزرگی صورت نگرفته، ولی خوب ما تلاش داشتیم بخشی از مردم که قبول داشتند می آمدند. سوریه اینگونه نبود، شما ببینید در طول این 54 سالی که پدر و پسر حاکم بودند، تعداد راهپیمایی که مردم بیایند در خیابان در تایید حکومت خیلی کم است. یکی هم بحث اسلام است. خب اندیشه حزب بعث یک اندیشه غیر دینی است حزب بحث، همان حزب بعث عراق است.این ها اختلافشان سر مبانی حزبی و نقش دین در سیاست و این ها نبود، مبانی حزبی آن ها با هم یکی بود مثلاً چه در عراق چه در آنجا اختلاف سیاسی با هم داشتند. یکی از موارد این بود که مثلاً ما با غرب چطور تعامل کنیم؟ با کشورهای عربی چطور تعامل کنیم؟ ما در تاکتیک ها اختلاف نظر داشتیم مثلاً بشار اسد در این سال های اخیر شاید تصورش این بود که کشورهای عربی خلیج فارس این ها می توانند در بحث اقتصادی کمک کنند. چون تصور آقای بشار این بود که بحث نظامی تقریبا به یک جایی رسیده، بحث مشروعیت عربی و مشروعیت بین المللی و بحث اقتصادی مانده، با کمک این ها می توانیم حل کنیم. یعنی شما تایید می کنید که آقای بشار این اواخر کاملاً به سمت کشورهای عربی چرخش پیدا کرده بود؟ نه، به معنای مخالفت با ما نبوده، ولی بالاخره اینطور احساس می کرد. این باعث شکاف بین نیروهای ایرانی و بشار شد در این اواخر شد؟ نه در این حد، ببینید در طول حکومت آقای حافظ اسد و بشار از 1973 که جنگ متوقف شد؛ آتش بس که منعقد شد مرز جولان بدون درگیری بود. ما دنبال این نبودیم که فشار بیاوریم این مرز را بگیریم یعنی عامل اختلاف بین ما نبود، ما درک می کردیم. مثلاً در مورد حمایت از فلسطین روشی که ما داشتیم با روشی که آن ها داشتند فرق می کرد. حمایت از حماس چون حماس یکی از گروه های فلسطینی بود که در درگیری ها و بحران سوریه تقریباً رفت طرف معارضین و این خیلی برای آقای اسد گران تمام شد. خب ما این ها را فراموش می کنیم، ما موضوع اصلی را مد نظر می گیریم می گوییم بالاخره فلسطین است و تنها مجموعه هایی هستند و کوچک هستند و بدنه را خواستند نگهدارند و چاره ای نیست، ما این ها را هضم می کنیم. حتی حزب الله این ها را هضم می کرد، ولی سوری ها نه. سوری ها دو تا مخالفت داشتند یکی اینکه این ها جزوی از اخوان المسلمین بودند و آن ها با اخوان مشکل جدی داشتند، و دوم اینکه این سینه گشاده ای که ما معمولاً داریم کسانی که به ما مثلاً یک روزی پشت کنند، یک روزی سفارتشان را می بندند، یک روزی قهر می کنند، یک روزی علیه ما اعلامیه صادر می کنند ما با سینه گشاده آن ها را قبول می کنیم؛ مثلاً نمونه سودان، سودان سفارتش را بدون جهت می بندد بعد روزی که نیازمند می شود می آید باز می کند و از ما کمک نظامی می خواهد. اما در مورد مصر این کار را نکردیم. برای اینکه مصر هیچ وقت به این مرحله نرسید و الا مصر هم آن زمانی که احتمال درگیری بین مصر و اتیوپی می رفت همان موقع هم پیام هایی از طرف این آدم های معقول در دنیای اسلام که بعضی هم مصری بودند، حالا لزوماً از طرف دولت هم نبودند شاید بعضی ها غیرمستقیم می آمدند پیام می آوردند که مصر جزوی از امت اسلامی است و از بین رفتن آن باعث می شود که اسراییل تقویت شود. اسراییل و اتیوپی با هم ارتباطاتی دارند و ما باید به مصر کمک کنیم و حتی این وضع به مرحله رسید. می خواهم بگویم اینگونه نیست که ما بگوییم ما مثلاً این اواخر با هم بد شدیم نه، ما یک روش هایی داشتیم که این روش ها بعضاً مقبول آنها نبود و ما یک تذکراتی گاهی می دادیم که به نظر ما این برای شما نتیجه ندارد و شما حواستان باشد، ممکن بود این ها این تفاوت دیدگاه ها باشد. در طول 46 سال گذشته هم بوده؟ بوده، ولی گاهی وقت خوشی و پیروزی و آرامش و ثبات بروز نمی کند یعنی منجر به نتیجه نمی شود، یک مثلی خود عرب ها دارند می گویند که القَشَّه التی قصمت ظهر البعیر می گویند کاهی که کمر شتر را شکست و در فلسفه هم می گویند که علت اخیره، برابر با علت تامه است یعنی علت اخیر انگار که علت تامه است ولی واقعیت اینگونه نیست؛ واقعیت این است که یک سری تحولاتی است و رخ داده و این هم رویش آمده است. ممکن است آن تفاوت دیدگاه در اینجا بروز بیشتری پیدا کرده ولی نه اینطور باشد که ما با همدیگر به هم زده باشیم. ما با همدیگر تا آخر با عهد و پیمان بودیم. زمانی که ایران وارد سوریه شد و فارغ از اینکه با چه توجیهی وارد شد اما دو تا دیدگاه وجود داشت: یک دیدگاه مخالف حضور مستشاری ایران در سوریه بود. دیدگاه دیگر این بود که باید برود و از امنیت کشور در کیلومترها آن طرف در دفاع کنیم. در مرحله اولی که ایران وارد سوریه شد خوب ایران تمام قد از سوریه و حرم و امنیت خودش دفاع کرد، به نظر شما چه مقدار آقای بشار توانست از این اقدام و دستاوردهایش حفاظت و حراست کند؛ یعنی آیا قدر دانست و توانست این اقداماتی که ایران انجام داد را ادامه دهد؟ آن چیزی که ایران انجام داد یکی این بود که خطر تروریسم را برای سوریه و عراق و بالمآل برای خودمان از بین برد یا درجه خطر را کم کرد و این ایثار و شهادت و مجاهدت مدافعین حرم و زحمتی بود که دولت جمهوری اسلامی ایران کشید. چون بعضی وقت ها ما این ها را خلاصه می کنیم به زحمتی که فقط رزمندگان مدافع حرم کشیدند، در حالی که دولت به معنای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران خیلی برای این کار زحمت کشید، هزینه مادی و معنوی صرف کرد برای آنجا و انقلاب اسلامی برای این کار آبرو گذاشت. می دانید با چه هجمه ای از طرف جهان عرب و جهان اهل سنت روبرو می شد و آن ها تلاش می کردند این را به عنوان یک جنگ شیعه و سنی معرفی کنند. تلاش داشتند این را به عنوان صدور انقلاب معرفی کنند، تلاش داشتند این را به عنوان یک فتنه ای در جهان اسلام معرفی کنند در حالی که واقعیت امر این بود که ما می دانستیم دولت آقای اسد یک دولت شیعی که نیست، یک دولت اسلامگرا هم نیست اساساً یک دولت دینی نیست، سکولار است و مبتنی بر اندیشه حزب بعث است که حزب بعث یک حزب دینی نیست، یک حزب لاییک است. بنابراین ما به عنوان دولت، نیروهای مسلح، سپاه، نیروی قدس و رزمندگان مدافع حرم که فقط شامل ایرانی ها نمی شد؛ بلکه بخش هایی از جهان اسلام دراین کارهمراه ما بودند؛ تلاش کردیم که با تروریسم مقابله کنیم. خوب این یکی از دستاوردهایی بود که آقای بشار و دولت سوریه از آن بهره برداری کردند و ثبات و امنیت را ایجاد کرد. در یک مرحله ای ما در جریان آستانه توانستیم آتش بس را برقرار کنیم و آتش بسی که روسیه و آمریکا نتوانستند برقرار کنند ما برقرار کردیم. چند تا کشور هم به عنوان عضو ناظر بودند، ما سه کشوربه عنوان عضو ضامن بودیم تلاش کردیم که آتش بس را برقرار کنیم و حتی با مناطق کاهش تنش توانستیم به اصطلاح این گروه های مسلح را از بقیه مناطق سوریه تخلیه کنیم. با داعش مبارزه شد، کمک اقتصادی بزرگی انجام دادیم. در تمام این موارد کمک های مستشاری انجام دادیم، در تمام این موارد سوریه از این بهره برد. چقدر هزینه کردیم در سوریه در تمام این سال ها مشخص است؟ آن ارزش معنوی که هزینه کردیم به نظر من از ارزش مادی بیشتر بود. اگرچه هزینه های مادی هم خیلی زیاد بوده چه در بعد نظامی، چه در بعد مسائل مربوط به انرژی یا نفت و این ها و چه در مسائل به اصطلاح خطوط اعتباری که برای سوریه مد نظر داشتیم این ها هزینه های کمی نیست. حالا آمار و ارقام دقیقی ندارم. تعامل خود آقای اسد با مخالفین حکومت از 2011 که اعتراضات سوریه شروع شده یک اعتراضات مردمی بود و کم کم به سمت اعتراضات مسلحانه و داعش و بحث های تروریستی پیش آمد، کلاً ساخت حکومت آقای اسد چه مقدار دموکراتیک بود یعنی انتخابات آزاد چه مقدار برگزار می شد، احزاب چه مقدار آزادی ها داشتند، مطبوعات چه میزان می توانستند انتقاد کنند؟ یک تفاوتی بین بشاراسد با خود حکومت قائل هستم. آقای بشار در سال 2000 که آمد روی کار به دنبال اصلاحات بود در سوریه یعنی پدرش که از 1971آمده بود روی این کار ایشان حدود 30 سال بعد داشت مسئولیت ایشان را به عهده می گرفت. همان وقت یک بحث هایی مطرح شد که آقای بشار به دنبال اصلاحات است ولی همان موقع دور و بری ها و دوستان و رفقا و هم حزبی های پدرش بودند چه حزب بعث، چه در ارتش، چه در سیاست آن ها مانع شدند. کلاً هر شخصیتی که به دنبال یک اصلاحاتی باشد آن هایی که در حاکمیت هستند و قدرت را به دست دارند مخالف آن اصلاحات هستند، برای اینکه آن اصلاحات هدفش این است که یک مقدار از قدرت آن ها بکاهد آن ها را قانونمند کند، اگر فساد است در دستگاه فساد را از بین ببرد، اگر شفافیت نیست شفافیت بیاورد، اگر دموکراسی نیست دموکراسی بیاورد، اگر آزادی نیست آزادی بیاورد اگر کارآمدی نیست کارآمدی بیاورد، اگر رانت است رانت را بردارد. حکومت آقای اسد دو سه تا ویژگی مهم داشت: یکی این بود که جنگ کرده بود با اسراییل و حتی در 1974 یک پیروزی هایی را به دست آورد و لذا برای مردم از این جهت مثبت تلقی می شد. یکی دیگر این بود که آقای اسد و خانواده خودش این ها فساد مالی نداشتند کلاً فساد نداشتند. تا آخر همینطوری بودند؟ بله. حافظ و خانواده ایشان. حالا ممکن است خانواده های وابسته به این ها یک مقدار در این بحث ها بودند، ولی خود خانواده مخصوصاً آقای حافظ و بشار شخصا. یکی از ویژگی های آن ها این بود که یک حکومتی را بنا کرده بودند که این حکومت یک حداقل هایی از به اصطلاح تامین مردم را برای همه مردم داشت یعنی این حکومت برخلاف خیلی از حکومت ها که در کشورهای عربی بودند، اختلاف فقیر و غنی بالا بود اینگونه نبود؛ چون گرایش های سوسیالیستی داشتند و وابسته به بلوک شرق بودند یک حداقل هایی را داشتند، کارآمدی هم داشت، دولت این اواخر نفت هم پیدا کرده بود، قبلش کشاورزی داشت، روابط خیلی خوبی با همه کشورهای عربی و کشورهای دنیا داشت. روابطش با روس ها خیلی خوب بود، با اتحاد شوروی خیلی خوب بود، روابطش با غرب هم خیلی خوب بود حتی با آمریکایی ها. از آن طرف هیچ گونه مسئله نژادی و یا مذهبی نداشت به این معنا که علوی ها را حاکم کند بر کشور به معنای اقتصادی و سیاسی، نه نماینده های مجلس همه جوره بودند، روسای مجلس خیلی وقت ها کرد بودند، مسیحی بودند. از مسئولان بالای ارتش کرد بود مسیحی بود، دروزی بود، علوی هم بود. |