| صبح نو نوشت: انتشار پیام ناگهانی رییسجمهور آمریکا درباره «بسته تلقی شدن کامل حریم هوایی ونزوئلا» در شبکه اجتماعی تروث سوشال، بار دیگر نگاهها را به سبک رفتاری خاص او در سیاست خارجی معطوف کرد؛ سبکی که بر شوک خبری، اعلام مواضع حداکثری و سپس تعدیل یا انکار نسبی همان موضع استوار است. این پیام که صریحا شرکتهای هواپیمایی و خلبانان را مخاطب قرار میداد، تنها یک هشدار ساده امنیتی نبود، بلکه حامل نوعی تهدید غیرمستقیم علیه حاکمیت و امنیت سرزمینی ونزوئلا تعبیر شد؛ تهدیدی که در بستر تشدید حضور نظامی آمریکا در دریای کاراییب معنا و وزن مضاعف پیدا میکند. در چنین فضایی، اعلام اینکه «حدود یکسوم ناوگان دریایی آمریکا» در این منطقه مستقر شده است، نه بهعنوان دادهای فنی، بلکه بهعنوان بخشی از یک عملیات روانی گسترده قابل تفسیر است که هدف آن القای آمادگی برای اقدام نظامی و افزایش فشار روانی بر دولت کاراکاس است. تهدید ناگهانی و عقبنشینی سریع اما تنها یک روز بعد، رییسجمهور آمریکا در گفتوگو با خبرنگاران، همان هشدار را کماهمیت جلوه داد و گفت: «زیاد جدی نگیرید.» عبارتی که عملا پیام اول را از حالت تهدید رسمی خارج و به سطح یک موضعگیری رسانهای تقلیل داد. این عقبنشینی ظاهری، نشاندهنده دوگانگی آشکار در رفتار سیاسی اوست؛ دوگانگی که پیشتر نیز در پروندههایی چون کره شمالی، ایران، چین و مکزیک تجربه شده بود. از یکسو، تولید یک شوک خبری با ماهیت تهدیدآمیز برای ایجاد بازدارندگی یا سنجش واکنشها و از سوی دیگر، عقب کشیدن همان موضع برای کنترل پیامدهای سیاسی و حقوقی آن در داخل آمریکا و در سطح متحدان. این الگو به خصوص در موضوع ونزوئلا، که به شدت با مسأله قاچاق مواد مخدر، نفت، رقابتهای ژئوپلیتیکی و مهاجرت گره خورده، معنا و حساسیت چندبرابری پیدا میکند. بازی روانی، رسانهای و مهندسی ترس از منظر تحلیل روانی - رسانهای، تهدید بستن حریم هوایی ونزوئلا بیش از آنکه یک دستورالعمل عملیاتی باشد، کارکرد «سیگنالدهی» دارد؛ سیگنالی به بازیگران منطقهای، خطوط هوایی بینالمللی، دولتهای همسایه و حتی افکار عمومی داخل آمریکا. رییسجمهور آمریکا با چنین پیامهایی عملا چند هدف را همزمان دنبال میکند: نخست، افزایش بازدارندگی و نمایش قاطعیت در مبارزه با قاچاق مواد مخدر؛ دوم، آزمایش واکنش رقبای منطقهای و سوم، ایجاد موج رسانهای برای تحتالشعاع قرار دادن فشارهای سیاسی داخلی. در این چارچوب، برجستهسازی تصویری از «قایقهای حامل مواد مخدر» که هر کدام بهزعم او مسئول «مرگ 25 هزار آمریکایی» هستند، بخشی از یک روایتسازی احساسی است که با تکیه بر ترس، خشم و امنیت عمومی، زمینه پذیرش اقدامات سختگیرانهتر را در افکار عمومی فراهم میکند. در همین راستا، گزارش روزنامه Washington Post درباره دستور حملات مرگبار به قایقها، آن هم با هدف از بین بردن کامل سرنشینان حتی پس از آسیبدیدگی اولیه، بهطور جدی این پرسش را مطرح میکند که مرز میان مبارزه با قاچاق و نقض آشکار قوانین بینالمللی جنگ کجاست. تأیید تلویحی بخشی از این عملیات و درعینحال تلاش برای سلب مسئولیت از مرحله دوم حمله، نشان میدهد که کاخ سفید در برابر یک دوگانه خطرناک قرار گرفته است؛ دوگانهای میان حفظ چهره «قانونمدار» در سطح جهانی و ادامه سیاست «مشت آهنین» برای مصرف داخلی. این وضعیت، دقیقا همان نقطهای است که بازی رسانهای رییسجمهور آمریکا به او امکان میدهد همزمان پیام تهدید را ارسال کند و در صورت بروز هزینه سیاسی، آن را بهعنوان یک سوءتعبیر رسانهای پس بگیرد. مخالفتهای داخلی و محاسبات ژئوپلیتیکی یکی از مهمترین دلایل تعدیل سریع موضع تهدیدآمیز علیه ونزوئلا را باید در واکنشهای نهادهای سیاسی و امنیتی داخل آمریکا جستوجو کرد. انتقاد صریح برخی نمایندگان جمهوریخواه از جمله مایک ترنر و دان بیکن و اعلام آمادگی رییس کمیته نیروهای مسلح سنا برای بررسی حملات انجامشده، نشان میدهد که حتی در صفوف حزب حاکم نیز اجماعی بر سر مشروعیت این اقدامات وجود ندارد. در همین چارچوب، نقش وزیر دفاع آمریکا در صدور دستور حملات دریایی، به یکی از گرههای اصلی اختلافات بدل شده است. فشارهای حقوقی، نگرانی از تبعات بینالمللی و ترس از گرفتار شدن در یک منازعه پرهزینه، باعث شده بخشی از ساختار قدرت در واشنگتن نسبت به سیاستهای تهاجمی در قبال ونزوئلا محتاطتر عمل کند. در سوی مقابل، دولت کاراکاس این تحرکات را مقدمهچینی برای یک سناریوی بزرگتر میداند. مادورو به صراحت اعلام کرده که اقدامات آمریکا نه در چارچوب مبارزه با قاچاق، بلکه تلاشی برای مشروعیتبخشی به حمله نظامی با هدف تسلط بر منابع نفتی ونزوئلاست. همزمان هشدار احتیاطآمیز اداره هوانوردی فدرال به خطوط هوایی برای پرواز در آسمان این کشور نیز نشان میدهد که بخشی از نهادهای رسمی آمریکا، بدون ورود به فاز اعلام جنگ، در حال مدیریت ریسکهای امنیتی هستند. مجموعه این نشانهها حکایت از آن دارد که مواضع چندگانه رییسجمهور آمریکا نهتنها محصول نوسانات شخصی یا تاکتیکهای رسانهای است، بلکه بازتابی از تضادهای عمیق در ساختار تصمیمگیری واشنگتن درباره ونزوئلاست؛ تضادهایی میان میل به فشار حداکثری، ترس از درگیری پرهزینه، ملاحظات حقوقی بینالمللی و مخالفتهای فزاینده داخلی. رفتار چندلایه قمارباز رفتار متناقض رییسجمهور آمریکا در قبال ونزوئلا را میتوان در سه لایه همزمان فهم کرد: لایه نخست، شگرد روانی و رسانهای برای شوکآفرینی، تحت فشار قرار دادن طرف مقابل و مدیریت افکار عمومی داخلی؛ لایه دوم، ابزارسازی از پرونده قاچاق مواد مخدر برای توجیه حضور نظامی در کاراییب و افزایش دامنه عملیات و لایه سوم، محدودیتهای واقعی ناشی از مخالفت سیاستمداران، نگرانیهای حقوقی و هزینههای بالقوه یک جنگ جدید در آستانه تحولات سیاسی داخلی آمریکا. در مجموع، آنچه امروز درباره ونزوئلا دیده میشود نه یک خطمشی واحد و شفاف، بلکه برآیند یک کشمکش دائمی میان تهدید و انکار، نمایش قدرت و عقبنشینی رسانهای و بلندپروازی ژئوپلیتیکی و مصلحتسنجی داخلی است؛ کشمکشی که آینده آن بیش از آنکه به اراده شخص رییسجمهور گره خورده باشد، به توازن نیروها در درون ساختار قدرت آمریکا وابسته است. |