| در ادبیات روابط بینالملل، مفهوم بازدارندگی همواره یکی از اصول بنیادین تأمین امنیت ملی در شرایط تهدید تلقی شده است. در دهههای اخیر، بسیاری از کشورها تلاش کردهاند تا با اتکا به سازوکارهای دیپلماتیک، توافقنامههای چندجانبه و تعهدات امنیتی، نوعی بازدارندگی نرم ایجاد کنند. اما تجربههای اخیر منطقه، بهویژه درگیریهای نظامی میان رژیم صهیونیستی و کشورهای مختلف، بار دیگر این پرسش را بهمیان کشیده که در زمان جنگ، بازدارنده واقعی چیست: موشک یا توافق کاغذی؟ لبنان؛ آتشبس بیمعنا در تاریخ 26 نوامبر 2024 (5 آذر 1403)، آتشبسی میان رژیم صهیونیستی و لبنان اعلام شد. اما تنها تا 10 ژانویه 2025، بیش از 330 مورد حمله هوایی رژیم به خاک لبنان ثبت شد. این روند بهطرز هشداردهندهای ادامه یافت تا جایی که روزنامه ترکیهای «ینیشفق» در اول نوامبر 2025 نوشت که از زمان آتشبس تاکنون، بیش از 4500 مورد نقض آتشبس توسط اسراییل رخ داده است. سازمان بینالمللی پناهندگان (NRC) نیز در گزارشی در جولای 2025 اعلام کرد که از زمان اعلام آتشبس تا آن تاریخ، 260 شهروند لبنانی در جریان حملات مداوم اسراییل کشته شدهاند. این ارقام بهوضوح نشان میدهد که توافقنامههای اعلامی، بدون پشتوانه بازدارندگی مؤثر، فاقد ارزش عملیاند. غزه؛ تکرار بیپایان فریب تجربه غزه نیز نمونه بارز بیاعتمادی به توافقهای کاغذی است. نخستین آتشبس در تاریخ 24 نوامبر 2023 امضا شد، اما کمتر از یک هفته دوام آورد. اسراییل در میانه فرایند تبادل اسرا، حملات جدیدی به غزه آغاز کرد و توافق عملاً بیاثر شد. در دومین آتشبس که با میانجیگری عربی و تضمین شخص ترامپ در 13 اکتبر 2025 (21 مهر 1404) در شرمالشیخ بهدست آمد، مجدد همان الگو تکرار شد. حملات هوایی اسراییل تنها ساعاتی پس از شروع تبادل اسرا آغاز شد، در حالی که هنوز پیکر اسرا تحویل نشده بود. این نقضهای مکرر نشان میدهد که رژیم صهیونیستی نه به متن توافقها، بلکه به نسبت قدرت طرف مقابل پایبند است. قطر؛ چتر آمریکا هم مصونیت نمیآورد نمونه عجیب دیگر، حمله رژیم صهیونیستی به خاک قطر در تاریخ 9 سپتامبر 2025 (18 شهریور 1404) است. کشوری که نهتنها هیچ درگیری نظامی با اسراییل نداشت، بلکه تمام سیستم پدافند هوایی خود را با هزینه سنگین به آمریکا واگذار کرده بود. با این حال، قطر نیز از حمله در امان نماند. این حادثه دقیقاً زمانی رخ داد که تیم مذاکره غزه در دوحه مشغول بررسی طرح آتشبس بود. این حمله نشان داد که حتی چتر حمایتی آمریکا نیز بازدارنده نیست، زمانی که رژیم صهیونیستی منافع خود را در خطر ببیند. ایران؛ موشک، نه توافق اما رفتار اسراییل در قبال ایران، داستانی متفاوت است. در نیمهشب 13 ژوئن 2025 (23 خرداد 1404)، رژیم صهیونیستی با هدف حملهای فلجکننده، به زیرساختهای نظامی ایران یورش برد. هدف اصلی، رادارها، پدافندها و فرماندهی نیروهای مسلح ایران بود. اسراییل با اتکا به تجربیاتش در غزه و لبنان، تصور میکرد ظرف چند ساعت کار ایران تمام خواهد بود. اما یک عنصر کلیدی را محاسبه نکرده بود: قدرت موشکی ایران. جنگ 12 روزه که آغاز شد، بهسرعت معادلات را تغییر داد. با وجود ادعاهای اسراییل مبنی بر انهدام لانچرها و شهرکهای موشکی ایران، هر روز حجم آتش ایران افزایش یافت. از روز چهارم جنگ، تلآویو بهدنبال ارسال واسطه و پیشنهاد آتشبس بود. ایران نیز با توقف مشروط عملیات موافقت کرد، به شرط آنکه آخرین ضربه توسط ایران وارد شود. در بامداد 24 ژوئن، سنگینترین پارت موشکی ایران به سمت اسراییل شلیک شد؛ موجی که رسانههای بینالمللی آثار برجامانده آن را با آوار غزه مقایسه و برخی از شهرهای اسراییل را «شهر ارواح» توصیف کردند. از آن روز تا امروز، اسراییل حتی یک بار هم جرئت تکرار حمله به خاک ایران را نداشته است؛ در حالی که لبنان، غزه و حتی قطر همچنان تحت تهدید دائمی هستند. بازدارندگی واقعی از لوله موشک میآید، نه از امضای توافق مقایسه دقیق این رفتار رژیم صهیونیستی بعد از توافق های کاغذی نشان میدهد که در منطق رژیم صهیونیستی، بازدارندگی نه با دیپلماسی و تعهدات، بلکه صرفاً با قدرت واقعی و پاسخ متقابل شکل میگیرد. همانطور که قطر با چتر آمریکا، غزه با توافقنامه و لبنان با آتشبس امنیت نیافتند، اما ایران با موشکهایش، خطوط قرمز خود را تثبیت کرد. در زمان جنگ، صلحطلبی بدون بازوی قدرت، بیشتر به یک فرصتسوزی شبیه است تا عقلانیت سیاسی. توافق کاغذی زمانی اعتبار دارد که پشت آن توان موشکی و اراده پاسخ باشد و این، همان چیزی است که باید در محاسبات راهبردی ایران، همواره مدنظر قرار گیرد. خراسان |