| واکنش سریع ترامپ به تغییر دیدگاه بیلگیتس سرمایهدار معروف نسبت به خطرات تغییرات اقلیمی یک زنگ خطر جدید برای اقلیم و سیاره زمین است جوان آنلاین: واکنش سریع ترامپ به اظهارنظر جدید بیلگیتس درباره تغییرات اقلیمی که ترامپ آن را «عقبنشینی گیتس از مواضع بدبینانهاش درباره عواقب تغییرات اقلیمی» نامید، میتواند خطری تازه برای اقلیم حیات انسانی و جانوری و زیست کره خاکی باشد. بیل گیتس، ابرسرمایهدار معروف امریکایی در یک دهه گذشته همواره هشدار میداد جهان با افزایش دمای کره زمین در آستانه خطری غیرقابلتصور قرار دارد. در همین سالها ادعا میشد که او میلیاردها دلار از ثروت خود را صرف ابتکاراتی در مقابله با گرمایش جهانی کرده است. هر کس که اصطلاح «آخرالزمان» را درباره هستی و سرنوشت هستومندها میشنید، به یاد همین نگاه آخرالزمانی بیل گیتس میافتاد که اتفاقاً بهشدت مورد قبول و بازپروری طرفداران محیطزیست قرار میگرفت و آن را تبلیغ میکردند. در ایران نیز که شاید همین وضعیت بحران آب ما را به مسئله گرمایش زمین پیوند زده و نگرانیها را تشدید کرده است، بسیاری طرفدار این نوع نگاه هستند. حتی در شماره دیروز روزنامه از قول یک کارشناس مسئول هشدار یک قرن خشکسالی جهان بر اثر گرمایش زمین داده شد. اما مسئله اینجاست که هرچند بیل گیتس از انکار خطرات سخن نگفته، بلکه بر تغییر نگاه به عواقب خطرات تمرکز دارد، ترامپ با تحریف سخن او استفاده خود را کرده و دنیای غافل و مغلوب رسانه را در حیرت بیشتر فروبرده است. آنچه میتوان بهرغم هرگونه اظهارنظر قدیمی و تازه درباره تغییرات اقلیمی مدعی شد این است که «کشورهایی مثل امریکا، هند، چین، روسیه، برزیل و کل اروپا بیشترین صدمه را به محیطزیست انسانی و جانوری میزنند و بالاترین نقش را در تغییرات اقلیمی دارند، اما حاضر به همکاری با جهان برای حفظ اقلیم نیستند، زیرا قدرت و سلطه خود را کمرنگ خواهند کرد». امریکا اگر بخواهد به معاهدات بینالمللی برای کاهش گازهای گلخانهای و حفظ اقلیم عمل کند، باید بسیاری از صنایع نظامی و صنایعی را که به برتری اقتصادی این کشور کمک کرده است، محدود کند. اغلب کشورهای بزرگ صادرکننده نیز به همین ترتیب. پس اکنون که بیل گیتس به جای هشدارهای پیدرپی درباره گرمایش زمین، خواستار تمرکز بر کاهش آسیب انسانی و تقویت تابآوری کشورها در برابر بحرانهای اقلیمی شده است، تفاوتی ایجاد نشده است، وانگهی مسئله فقط فهم گیتس و طرفداران محیطزیست نیست، مسئله واقعیتی فرااقلیمی است که در دایره سلطه بیچونوچرای امریکا قابلفهم است. مخالفت امریکا با «ترساندن مردم از تغییرات اقلیمی» دلسوزی برای مردم جهان نیست. چنین رفتارهایی معمولاً نشانهای از اولویتدادن به منافع کوتاهمدت اقتصادی و حفظ سلطه اقتصادی و نظامی، بر منافع بلندمدت سیاره تفسیر میشود. وقتی کشوری مانند امریکا، که اولین یا دومین تولیدکننده بزرگ گازهای گلخانهای در جهان است، از توافقهایی مانند «پاریس» یا دیگر سازوکارهای بینالمللی خارج میشود، در واقع این پیام را به دیگران میفرستد که «ما حاضر نیستیم رشد صنعتی و اقتصادیمان را به خاطر محدودیتهای اقلیمی قربانی کنیم». این موضع نهتنها توازن جهانی را بر هم میزند، بلکه انگیزه کشورهای دیگر را نیز برای پایبندی به تعهداتشان کاهش میدهد. از سوی دیگر، این تصمیمها بازتابدهنده اختلاف درونی جامعه امریکاست. سؤال اصلی این است که چرا اقلیم جهان باید تحتتأثیر این اختلافات دو حزب سیاسی در امریکا باشد؟! در ایالاتمتحده دو جریان فکری عمده درباره اقلیم موضع میگیرند، یکی که تغییرات اقلیمی را تهدیدی فوری و جدی میداند و دیگری که آن را بزرگنماییشده و در خدمت سیاستهای کنترل بازار انرژی میبیند. وقتی دولتهایی با گرایش دوم مثل ترامپ و جمهوریخواهان روی کار میآیند، از معاهدات بینالمللی خارج میشوند و آنگاه که دموکراتها سر کار میآیند به آن معاهدات بازمیگردند! حتی جمهوریخواهان که مذهبیتر هستند با فهم ناقص خود از کتاب مقدس مدعیاند که خدا سیاره انسانی خود را حفظ میکند، هرچند کدخدا و ناخدا جامه بر تن درند! پس مسئله هرچه هست، ربطی به علم و آیندهپژوهی علمی ندارد. حتی اظهارنظر گیتس یا افراد دیگر مثل او نیز لزوماً ربطی به علم ندارد. اگر علم بشری در این مقطع، هراس از تغییرات اقلیمی و نگاه آخرالزمانی را بیاساس بداند، پژوهشهای علمی آینده ممکن است نگاه دانشمندان را دوباره به این نگاه بازگرداند. پس دعوای جهان، دعوای محیطزیست نیست و دعوای سلطه است. این وسط بیشترین زیان را کشورهای ضعیف یا کشورهایی میبینند که سهم خود را از مبارزه با تغییرات اقلیمی میپردازند، اما سودی دریافت نمیکنند. در لایه عمیقتر، رفتار رییسجمهور امریکا بحرانی در اعتماد جهانی ایجاد میکند. جهان امروز برای مقابله با تغییرات اقلیمی نیازمند همکاری جمعی است، اما مخالفت امریکا نوعی چراغ زرد برای بقیه کشورهاست تا آنها نیز هزینههای سنگین کاهش انتشار گازهای مضر را نپردازند! اگر حتی این تناقض را تحلیل کنیم که از یک سو، شرکتهای بزرگ فناوری و ایالتهایی مانند کالیفرنیا در خط مقدم انرژی پاک و سرمایهگذاری سبز قرار دارند، اما از سوی دیگر، دولت فدرال گاهی در مسیر معکوس حرکت میکند، باز هم به این نقطه میرسیم که نبرد بر سر اقلیم، نبردی زیستمحیطی نیست، بلکه میدان درگیری میان قدرت، اقتصاد و آیندهنگری مذموم و شوم است. حالا چه فرقی میکند که بیلگیتس برخلاف نگاه آخرالزمانی خودش جدیداً گفته باشد «مردم خواهند توانست زندگی کنند و پیشرفت داشته باشند». این آرزو بدون توجه به آنچه در سر سیاستمداران امریکایی است، ارزش ندارد. فردا ابرسرمایهدار دیگری میآید و او نیز ابتدا با نگاهی هراسان به تغییرات اقلیمی مینگرد و سپس با تغییرنظر بر سر اقلیم خراب میشود! البته گیتس توضیح داده که پیشرفتهای علمی و فناوری در زمینه انرژیهای پاک و نوآوریهای صنعتی سریعتر از آن چیزی پیش میروند که پیشتر تصور میشد و همین روند میتواند مانع از وقوع فاجعهای غیرقابل بازگشت شود. اما او نمیتواند هزاران شاخص تأثیرگذار بر آینده را حتی در یک پژوهش بزرگ جمعآوری کند. او فقط میتواند یک فرضیه بدهد و منتظر گذار زمان و پیشرفتهای علمی برای تأیید یا رد آن فرضیه بنشیند نه اینکه حکم مطلق قبلی خود را با حکم مطلق دیگری کنار بگذارد! تغییرات اقلیمی البته همانگونه که گیتس مدعی است همچنان چالشی واقعی برای فقیرترین جوامع جهان است. یک سلبریتی یا سرمایهدار امریکایی با جت خصوصی در هر هفته چندین سفر دارد و هزاران لیتر سوخت را در اتمسفر سیاره تبدیل به گاز گلخانهای میکند، اما کشاورزی در آسیا یا آفریقا که چه بسا، به ویژه در آفریقا، حتی در تمام عمرش یک لیتر سوخت فسیلی نسوزانده باشد، متضرر اصلی آن جت سواری و آن مصرف هیولایی سوخت و انرژی در جهان سلطهگرهاست. من میپذیرم که فاجعهنمایی و نگاه آخرالزمانی میتواند خستگی و بیاعتمادی در افکار عمومی ایجاد کند، و خلاف مقصود اولیه مبلغان این نوع نگاه عمل کند و نوع بشر کنونی را به بیخیالی نسبت به اقلیم خود وادارد، اما وقتی حتی تمرکز بر راهحلهای عملی از نوآوریهای فناورانه گرفته تا سیاستهای حمایتی، از دست کشورهای فقیر خارج است، و مردمان کشورهای ثروتمند با حذف فاجعهنمایی از تغییرات اقلیمی برای تخریب آن جسورتر میشوند، چرا باید به این بازیهای سیاسی خوشبین بود؟! به همینخاطر ترجیح میدهم واکنش طرفداران اقلیم مثل بیل گیتس را نه به معنای عقبنشینی از هدف کاهش انتشار گازهای گلخانهای، بلکه نوعی بازبینی استراتژیک برای رسیدن به نتیجهای واقعگرایانهتر بدانم. بحران اقلیمی را باید در بستر گستردهتری از چالشهای انسانی دید، یعنی جایی که سلامت، فقر، انرژی و توسعه پایدار به هم گره خورده است. دنیای بیرحمی داریم که هر روز ابعاد بیرحمی آن بیشتر میشود. میتوان در چهره برخی فعالان حفاظت محیطزیست وقتی میشنوند تک و توک افرادی که مقابل تغییرات اقلیمی حتی پولهایشان را خرج میکردند، دیگر نگرانی کمتری به این موضوع دارند، اوج این بیرحمانگاری را دید! منبع: روزنامه جوان |