| به نقل از اقتصادنیوز، در تهرانِ پررفت وآمد، نورها روشن می مانند و تابلوی قیمت ها آرام عوض می شود، گرانی آرام اما پیوسته تا درِ خانه می آید و داستان زندگی مستقل انگار از همین واقعیت شروع می شود... این روایت ، روایت عبور از میان چند زندگی است؛ از سامان تا کیانا ، از مهدی تا پرنیا و نیلوفر قرار است از تجربه مشترکی بگوید. همه واقعی، همه نزدیک، همه درگیرِ یک اقتصاد تک نفره که هر روز باید از نو جمع وجورش کرد. گزارشی که روایت همین رفت وآمدهاست؛ بین اجاره ای که جلو می زند، هم خانه ای که گاهی نجات است و گاهی فرسایش و سبد خوراکی که زمان کم آن را به غذای سریع و زندگی مینیمال می کشاند. اجاره اجازه نفس کشیدن نمی دهد؛ هزینه سقفِ بالای سر از درآمد هم جلو می زند سامان، 29ساله از پله های مترو بالا می آید، دستش روی پیام های صاحب خانه می رود و می خواند: تمدید؟ قرار است پنجاه درصد افزایش داشته باشیم . سامان، 29ساله، مترجم فریلنسر است: هرچی پول ببری املاک، می گن کمه. می گی 400 پیش، می گن 50 داری اضافه کنی؟ . پرنیا، 24ساله، کارمند شعبه بانک هم تجربه مشابهی دارد: دختر باشی و مجرد سخت گیری بیشتره. حتی بگی مادرم هم میاد با من زندگی میکنه باز می پرسن:یعنی مجردین؟ این گفته ها با عددها هم می خواند؛ سهم مسکن از هزینه خانوار شهری در 1402 حدود 42٪ گزارش شده و در 1403 به حدود 44٪ رسیده؛ یعنی در شهرهای بزرگ، به ویژه تهران، سقف هزینه ها از استاندارد 30 درصد عبور کرده است. برای همین است که روزمره های ساده، به حساب کتاب های سخت تبدیل می شود. سامان جمعی سر انگشتی می زند: حداقل روزی 600 هزار تومن خرج میشه که فقط بگذره؛ دریافتی روزانه من 500 و خورده ایه. هر ماه از خودت عقب می مونی. هر ماه بدهکار خودمم! از خوابگاه تا هم خانِگی؛ صرفه جویی مالی، هزینه ذهنی؟ مهدی، 32ساله و برنامه نویس، مسیرش را این طور تعریف می کند: اول خوابگاه بودم؛خوبیش این بود اقلام اولیه داشت، تعمیرات با خودشون بود اما خوب درسم که تموم شد مجبور شدم خونه بگیرم. اول دونفر بودیم بعد دیدیم رهنِ خونه قبلیمون که استادمعین بود رفته بالا، اومدیم یک منطقه پایین تر سمت جیحون 500 میلیون رهن کامل کردیم. باز هم جور کردنش سخت بود برای همین یک هم خانه اضافه کردیم. نیلوفر، 27ساله، دانشجوی ارشد، از کفه دیگر ترازو می گوید: همکاری ها بین همخانه ها یکی از مهم ترین دغدغه هاست. عمده کارها و فشارها روی یک نفر؛ خرید کردن، ظرف شستن ، نظافت و ... اختلاف ساعت کار و مهمانی و... همه اینا پیش می آید و یکدفعه می بینی آرامشت کم شده انگار هم خانِگی خرج سقف را تقسیم می کند، اما داستان های خودش را هم دارد خیلی ها بعد از یکی دو تجربه، برمی گردند به تنهاییِ کوچک تر؛ جایی شاید دورتر، اما قابل تحمل تر. اقتصاد خردِ یک نفره؛ بقا اولویت شده به کاغذ توی دستش خیره شده و می گوید حوالی جمال زاده ساکن است، کیانا، 23ساله، گرافیست در تهران با خواهرش همخانه است؛ شروع می کند فهرست را می خواند: مرغ، تخم مرغ، سیب زمینی، پیاز. چیزهایی که هم سیر می کنه، هم ارزان تره. عموما لیست خریدمون این شکلی هست. حدود 300 خرج روزانه میشه و 700 تومنی هم درامد روزانمه اگر بخوام یک وسیله بزرگ مثل مبل عوض کنم، 6 ماه برنامه ریزی می خواد؛ وسایل کوچک تر، اما شاید دوماه، به هرحال از اینکه در لحظه احساس نیاز کنیم و بعد هم بخریم بسیار دور شدیم. زهرا نژادبهرام، عضو سابق شورای شهر تهران، در گفت وگو با اقتصادنیوز می گوید ناهماهنگی میان سیاست های ملی و شهری، تورم و ناپایداری شغلی را تشدید کرده و نسل دهه هفتادی ها را از خانه دار شدن و ثبات اقتصادی دور کرده است. پرنیا زاویه دیگری را می گیرد: غذای سالم زمان می بره؛ خیلی وقت ها می ری سمت سریع ترین ها. حتی شوینده معمولی حذف می شه؛ شوینده قوی می خری که زود کار رو بندازه. همانطور که پایتخت نشینان می گویند داده ها هم گواهی می دهند که خوراکی ها سهم قابل توجهی از سبد دارند؛ اما در زندگی تک نفره، فشار زمان کم باعث می شود کیفیت سبد بیشتر از سهم عددی لاغر شود: پروتیین ارزان تر، کربوهیدرات بیشتر، و پخت وپز کوتاه تر. راهِ طولانیِ استقلال؛ امنیت، قرارداد و کلیشه تهران کار می کنم، شهریار زندگی. این را رها، 25ساله، کارمند می گوید و می افزاید: بعضی تحویل خانه ها برای دخترهای تنها آزاردهنده ا ست؛ برای همین خیلی ها می رن سمت هم خانه با خواهر یا دوست صمیمی. من هم شهریار رو گرفتم، ماهی تا دو میلیون رفت وآمد عمومی می شه، اوضاع خوبه اما آزارهای کلامی یا نگاه های آزار دهنده مدیرساختمون رو تحمل می کنم و فکر میکنم تجربه مشابه من برای دخترهای مجرد دیگه هم کم نباشه. کیانا هم از کلیشه های ریز اما مداوم می گوید: مجردی هنوز برای بعضی ها مسئله است. قرارداد، تردد، حتی مهمان. انگار به عنوان یک زن باید بیشتر توضیح بدی تا کمتر قضاوت بشی. انوقت اذیت های کلامی و مزاحمت ها هم دنباله اش می آید. نیاز به بقا در زندگی مستقل نیلوفر از خانه ای که در حوالی منیریه در آن ساکن است می گوید: 100 پیش دادم ماهی 12تومن هم اجاره می دهیم. توی دو سال، دو بار افزایش رهن داشتیم. نیلوفر معتقد است نیاز به بقا اولویت در زندگی مستقل می شود، انجام کارهایی که برای خوشحالی خودمون باشه شاید مدت های طولانی از لیست خارج بشه، چون بخش اصلی هزینه باید بره برای اجاره خونه. در سطح ملی نیز رشد شدید اجاره ها ثبت شده؛ گزارش های رسمی سال گذشته از افزایش حدوداً 40 42 درصدی اجاره در شهرها خبر می دادند. وسایل بزرگ را قسطی می خریم، خرید دکوری شاید به ندرت در خانه های تک نفره، کارکرد بر زیبایی غلبه می کند. مهدی می گوید: وسایل بزرگ را قسطی میخرم؛ مثلا ما لوازم برقی نداشتیم همرو قسطی خریدیم و الان هرماه قسط اون را هم میدیم؛ خرید دکوری؟ به ندرت. همین که خراب نشه و بچرخه کافیه. این همان مینیمالیسم ناخواسته است؛ انتخابی که از دل محدودیت می آید، نه از سلیقه. حساب کتابِ روزانه: 300 تا 600 خرج، 500 تا 800 درآمد اگر از همه روایت ها به یک خط مشترک برسیم، تراز روزانه ساکنان پایتخت معمولاً چنین است: خرج 300 تا 600 هزار تومان در برابر درآمد 500 تا 800 هزار تومان. این اعداد، هرچند غیررسمی و شخصی اند، اما با بستر کلان هم جهت اند: هزینه سالانه خانوار شهری در 1402 جهش بی سابقه ای داشته و در گروه های غیرخوراکی، مسکن/سوخت/روشنایی سنگین ترین کفه بوده است؛ یعنی حتی با مدیریتِ ریزِ روزانه، فشارِ کلان از سمت اجاره و خدمات پابرجاست. تهران شهرِ هزینه های بیرونی و اختیارهای درونی است.اجاره هنوز پرهزینه ترین واقعیت است، خوراک به سمت ارزان تر و سریع تر آماده شدن رفته، و زمان کالای کمیاب هر روزه است؛ اما در عوض، استقلال، تجربه و دسترسی به فرصت های شغلی به دست می آید. اگر ثبات در سیاست های مسکن برقرار شود و تبعیض های قراردادی علیه مجردها کمرنگ تر، این سبک زندگی می تواند از دویدنِ دائمی برای کرایه به زیستنِ قابل اداره نزدیک شود. تا رسیدن آن روز، روایت زندگی تک نفره در تهران کوتاه اما روشن است: ماندن، تاب آوردن، حساب کردن و ساده تر زیستن و چشم به راه زمانی که آرامش هم سهمی از این زندگی داشته باشد. |