چه گزارشی در صحن جلسه چهارشنبه گذشته هیأت وزیران ارائه شد که رییسجمهوری را تا این حد نگران یا آشفته کرد که بگوید «من بشدت از ناحیه ایجاد و تشدید اختلافات نگران هستم.» سخنان مسعود پزشکیان که بهتر میتواند عمق مسأله را بیان کند، چنین است: «بنده نگرانی جدی از بابت توطئهافکنی آمریکا و دیگران ندارم، چرا که دشمنی آنان با جمهوری اسلامی آشکار است. در عین حال بشدت از ناحیه ایجاد و تشدید اختلافات، دامن زدن به قطببندیهای کاذب و تخریب یکدیگر در داخل نگران هستم.» به جای کنکاش در اینکه در جلسه چهارشنبه گذشته هیأت وزیران چه گزارشی داده شد که پزشکیان تا این حد نگران شده، میتوان به واقعیت دیگری اشاره کرد؛ شدت گرفتن نزاعهای سیاسی پس از حدود 4 ماه از جنگ. «اتحاد مقدس» مهمترین آورده جنگ بود، اما حالا نگرانی پزشکیان و واقعیتهای سیاسی جامعه نشان میدهد اگر چیزی از آن اتحاد مقدس باقی مانده باشد، باید نگران آن باقی مانده بود. روشن است که این نزاعها فعلاً در حوزه سیاسی است و شریانهای اجتماعی از این نزاعها عاری است. به دیگر سخن، دل جامعه در گرو اتحاد مقدس است، اما حوزه سیاست که در شبکههای اجتماعی نمود دارد، به تنظیمات کارخانه بازگشته. یک دلیل این است که سیاست اساساً با نزاع تعریف میشود. اگر مسأله از نوع سیاست برمیخیزد، راهحل مسأله هم در خود سیاست است؛ یعنی در بازتعریف سیاست بر پایه تعریف منافع ملی و ترسیم اینکه بازیگران نباید از چهارچوب منافع ملی خارج شوند. این نیز به نوبه خود نیازمند تعریف محدودیت برای هر بازیگر است، به این معنی که هر مقامی بپذیرد در برخی حوزهها نباید ورود کند و نباید زبانههای نزاع را به هر جایی سرایت دهد. اما آیا میتوان این «گذشت برای ایران» را در کنشگران سیاسی جست و جو کرد؟ پاسخ همیشه مثبت نیست. زیرا هر کنشگر انگشت اتهام را به سمت دیگری گرفته و از چنین وضعیتی جز سرآسیمگی در میان آدرسهای متضاد، حاصل دیگری به دست نمیآید. حالا میتوان فهمید که در چنین شرایطی، اگر دولت یا رییسجمهوری نبود که به وفاق مؤمن است، چه میشد. یعنی رییسجمهوری و دولتی که به جای واکنش نشان دادن به نزاعها یا پاسخ به هر تخریبی، باز هم در دولت از نگرانی برای حفظ وفاق و انسجام ایران میگوید. همین، به تنهایی، پاسخی است به اینکه «وفاق دارد کار میکند.» همچنان به تعریف وفاق نیاز داریم محمدعلی ابطحی عضو مجمع روحانیون مبارز آقای پزشکیان از همان ابتدای مطرح شدن راهبرد وفاق، نیت صادقانهای برای ایجاد وحدت و همبستگی در کشور داشت و واقعاً علاقهمند بود و هست که جامعه را به سوی انسجام و یکپارچگی سوق دهد. اما مسأله این است برای تحقق وفاق باید بستر و زمینه لازم فراهم شود. در جامعهای که ثروت، قدرت و امکانات میان جناحهای مختلف تقسیم شده است، وفاق عملی زمانی تحقق مییابد که ساختارها و ابزارها به توازن برسند. اتفاقی که در عمل رخ داد، این بود که آقای پزشکیان برای پایبندی به اصل وفاق، برخی حوزهها را در اختیار منتقدان قرار داد. پس از جنگ تحمیلی اسراییل علیه ایران، جامعه در نقطهای قرار گرفت که نوعی همگرایی پیرامون مسائل کلان مانند مخالفت با اسراییل و آمریکا پدید آمد. این اتفاق تا حدی نگرانی از نزاعهای سیاسی را کاهش داد و دو جناح اصلی کشور به ظاهر به توافقی نانوشته رسیدند تا از تنشهای گذشته فاصله بگیرند. با وجود این، به دلیل همان فقدان تعریف دقیق از وفاق و نیز واگذاری مسئولیتها به جریانهای منتقد، مجموعه شرایط بهتدریج کشور را به وضعیت پیشین بازگرداند. در نتیجه همان نگاهها و دوگانگیها دوباره در جامعه ظاهر شد و موضوعاتی که بهنظر میرسید جامعه از آن عبور کرده، مجدداً به سطح آمد. به باور من، آقای پزشکیان باید تلاش کنند پایگاه اجتماعی و سیاسی خود را تقویت کرده و آن را سامان دهد تا وفاق واقعی بتواند شکل بگیرد. طبیعی است که اکنون با کاهش نگرانیها از جنگ، جریانهای منتقد بار دیگر در پی بازیابی خود باشند. کالبدشناسی سیاست داخلی جدید کشور سعید آجورلو فعال سیاسی اصولگرا در فضای سیاسی امروز ایران میتوان سه گفتار یا جریان اصلی را در مواجهه با مسائل داخلی و خارجی تشخیص داد: اول، جریانی که میتوان آن را «جریان پارادایمی» یا «نرمالساز» نامید. این جریان بر عادیسازی روابط با آمریکا، گفتوگو و حرکت به سمت یک توافق جامع تأکید دارد. آنان حتی از دیدار احتمالی رییسجمهوری با رهبران آمریکایی در نیویورک سخن گفتهاند. از نگاه منتقدان، این جریان در پی آن است که دولت را به هزینه گفتار و باورهای خود تبدیل کند. این طیف روابط خارجی را همچنان از منظر ایدئولوژیک میبیند و در بزنگاههایی مانند جنگ 12روزه نیز تغییری جدی در رویکردشان پدید نیامده است. در برابر این گروه، جریان دوم قرار دارد که میتوان آن را «طرفداران رئالیسم تهاجمی» نامید. این طیف عمدتاً در زمره نیروهای رادیکال جناح راست و منتقدان دولت قرار میگیرند. آنان مخالف هرگونه مذاکره و تفاهماند و نگاهشان کاملاً مبتنی بر بازدارندگی سخت است. در حوزه سیاست هستهای، برخی از آنان حتی از حرکت به سوی ظرفیتهای تسلیحاتی سخن گفتهاند. این جریان در مجلس نیز نمایندگانی دارد و منتقد وعدههای دولت و عملکرد فرماندهان نظامی است. اما در میان این دو قطب، جریان سومی نیز وجود دارد که میتوان آن را «نیروی عملگرا و میانهرو» دانست. این جریان شامل مسئولان کلیدی کشور از جمله آقایان پزشکیان، قالیباف، اژهای و لاریجانی است. ویژگی اصلی آنان نگاه غیرایدئولوژیک به مسائل و اتخاذ رویکردی تاکتیکی در سیاست خارجی است. این گروه معتقد است، مذاکره با غرب میتواند فرصتی برای کسب منافع باشد، اما نه در حد نرمالسازی کامل روابط. در عین حال، بر حفظ روابط با چین و روسیه نیز تأکید دارند. دغدغه اصلی آنان اداره کشور و جلوگیری از تشدید شکافهای سیاسی است. در واقع، این جریان میانه میکوشد از قطبیسازی پرهیز کند و با عملگرایی، مسائل کشور را حلوفصل کند. بدنه اجتماعی بزرگی نیز متمایل به همین گفتمان است. چنانکه سخنان اخیر آقای طباطبایی، معاون اطلاعرسانی دولت، نیز مرزبندی روشنی با دو طیف افراطی نشان میدهد و تأکید میکند، رأی آقای پزشکیان قابل مصادره از سوی اصلاحطلبان نیست. بنابراین میتوان گفت سیاست داخلی دولت جدید، ترجمهای از همین رویکرد میانه و عملگرایانه است که هم فرصتهایی برای حل مسأله دارد و هم با تهدیدهایی از دو سوی افراطی مواجه است. منافع ملی قطبنمای سیاست باشد صادق زیباکلام استاد سابق علوم سیاسی دانشگاه تهران در آغاز کار دولت چهاردهم، آقای پزشکیان با این امید وارد عرصه شد که میتوان کشور را با همدلی و وفاق ملی اداره و از فضای تنش و جبههگیری پرهیز کرد. این دغدغه و امید نهتنها در روزهای ابتدایی، بلکه پس از گذشت 12روز جنگ تحمیلی اسراییل علیه ایران تقویت شد. با وجود این، نکتهای که به نظر میرسد مغفول مانده، ناسازگاری برخی افراد یا جریانها، با مفاهیمی چون وفاق و منافع ملی است. براین اساس است که میتوان دریافت چرا برخی ممکن است ترجیح دهند اتحاد و همگرایی را زیرپا بگذارند. کمتوجهی برخی جریانها و افراد سیاسی به وحدت ملی و تلاش برای زیرسؤال بردن آن با هدف دستیابی به امتیازات جناحی از این جمله است. در چنین فضایی، جامعه رأیدهنده و بدنه اجتماعی که به دولت امید بستهاند، انتظار دارند دولت صراحت بیشتری در پیش گرفته و راهبردی نو برگزیند. مسأله این است که هر لحظه و هر مکان، میبایست وفاداری به منافع ملی قطبنمای سیاست باشد؛ چه از سوی دولت و چه از سوی جریانهای سیاسی. وحدت ملی هم به نوبه خود بر پایه عدالت و اعتماد عمومی شکل میگیرد و بر همان پایه استوار میماند. روزنامه ایران |