17 انجمن علمی علوم اجتماعی، از تاریخ، علومسیاسی و جامعهشناسی گرفته تا مددکاری، تعاون و توسعه روستایی، گرد هم جمع آمدهاند و در تلاطم و توفان حوادث و مصائب که کشور و مردمانش را در مخاطره قرار داده است، رویکردی را پیشنهاد دادهاند. فراخوان علمی و مدنی اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران دعوتی است نه صرفاً برای «فهم درست مخاطرات» که در همهجای دنیا وظیفهی علم است، که همچنین برای «کنش مناسب». این دومی را اقتضاء زیستن در جامعهی امروز ایران بر دوش عالمان سوار کرده و مایهی دلگرمی است که نهادهای معتبر و مستقل علمی در چرخاندن این عَلم، پیش قدم شدهاند. گمان میکنم اگر قرار باشد این فراخوان بهعنوان پاسخی برای معمای کنش جمعی ما ایرانیان در راستای «حفظ و بازسازی همبستگی اجتماعی و توسعه و رفاه جامعه» تلقی شود، توجه به چند نکته از سوی نویسندگان و مخاطبان آن ضروری است: یکم؛ انجمنهای علمی در ایران قدمتی چنددههای دارند. برخی از آنها مانند انجمن جامعهشناسی با مشارکت صدها اندیشمند برتر کشور رسمیت یافتهاند. در کارگروههای این انجمنها روزانه نشستها و جلسات علمی متعددی بهمنظور رصد و بررسی مسائل ساختاری و روزمره جامعه ایران برگزار میشود. لذا این انجمنها یکشبه و با احساس دغدغهی جمعی دو-سهنفره پا به میدان نگذاشتهاند. آنها سالهاست که مشاهده میکنند، مینویسند، سخنرانی میکنند و گاهی هم دستبهکار حل مسائل کشور شدهاند. این بیانیه فریادی است که از پس نجواهای سالیانِ دراز برخاسته، زیرا که گمان میکند «در وضعیت پیچیده کنونی و شرایط خطیر داخلی و بینالمللی کشور» نمیتوان و نباید «در برابر دردها و دغدغههای جامعه بیتفاوت بود.» تاریخ این انجمنها، انباشتِ خرد و تجربه و برگزیدهشدن و طبیعتاً پاسخگو بودن در مقابل مجامع عمومی -یعنی نخبگان علمی 17 حوزهی دانشیِ مختلف- تضمینکنندهی بیطرفی و پایبندی به واقعیت است. این یک فراخوان حزبی نیست، این صدای علم است که به مدد حل مسائل جامعه آمده. هرچند در علوم انسانی برخلاف علوم طبیعی اجماع امری سهلالوصول نیست، اما «اجتماع علمی» میتواند تضمینکنندهی بستری امن، فراگیر و پایبند به واقعیت، برای گفتوگو باشد. این بیانیه چیزی بیشتر از اعلام آمادگی برای راهبری یا میزبانیِ این گفتوگوها نیست. دوم؛ «فراخوانِ خردورزی» با لحن و ادبیاتی نوشته شده است که برای همهی نیروهای موثر در تعیین سرنوشت ایران، مسموع باشد. هرنهادی که بخواهد در میانهی بحرانها نقش میانجی را بر عهده بگیرد، باید بیطرفیش از همان دعوتِ نخست، ابراز و احراز شود. این مهم باید در تمامی مراحل بعدی از سوی نویسندگان این بیانیه مورد توجه قرار بگیرد. به هر علت، در زمانهی ما فشار رسانهای گروههای مختلف بر هر صدایی که علیه مواضع و منافع آنها بلند شود طاقتفرساست. گاهی حتی سکوت هم تاب آورده نمیشود و با شیوهها و ابزارهای مختلف افراد و گروههای مرجع را وا میدارند تا مواضع خود را (که قاعدتاً باید موید آنها باشد) اعلام کنند. نویسندگان بیانیه باید بر «پرهیزهای پنجگانه» که مورد تاکید قرار دادهاند تا پایان پایبند بمانند و ضمن تثبیت این اصول در ترویج آنها نیز بکوشند: پرهیز از دوگانهسازیهای مخرب، اجتناب از رادیکالیزه کردن فضای سیاسی، پرهیز از حالت انتظار برای جنگ، عدم تمرکز بر مقصریابی و گذشتهگرایی، و پرهیز از انزوای بینالمللی. اینها «پنج اصلِ اساسی» پاسخِ اجتماع عالمان علوم اجتماعی به معمای کنش جمعی است. مخاطبان این بیانیه نیز باید از اینکه رویکرد یا نویسندگانش را چماقی برای کوبیدن بر سر دیگران قرار دهند پرهیز کنند. همهی طرفها باید بپذیرند که علم در سمت کسی نایستاده. هرگونه تلاش برای مصادرهی آن، در واقع بیخاصیت و بیاثر کردن ظرفیتهای آن است. اعتبار و کارآیی این داور، به بیطرفی آن است. چنانچه بر علیه ما سوت زد، باید تمکین کنیم. تلاش برای بیاعتبار کردن آن، در واقع برهم زدن و ناممکن کردن بازی است. سوم و پایان؛ این نهادهای علمی مستقل، هرچند وضعیت امروز را خطیر و پیچیده میدانند، اما عامدانه پرهیز کردهاند از ارائهی تحلیلهای «آخرالزمانی» و «یا اکنون و یا هرگز». تاکید دارند که «ایران خواهد ماند، چرا که خرد جمعی و ارادهی ملت سد استواری در برابر هرگونه تهدید و بحران است.» هیچ تلاشی برای تحت فشار قراردادن و تضعیف هیچ گروهی به نفع گروهی دیگر وجود ندارد. آنچه هست، دعوتی است از اندیشمندان، اندیشورزان و کنشگران مدنی برای آغاز دورانی جدید. دعوت برای بازتعریف روایت ایران؛ روایتی تقویتکنندهی تابآوری اجتماعی و در تعامل سازنده با حاکمیت با هدف رسیدن به راهکارهای مبتکرانه برای خروج از بن بست. آنان که مسئولیتها و منابع کشور را نیز در دست دارند میتوانند تسهیلگر آغازِ این عصر جدید باشند. میتوان از معیشت مردم و حل مساله اقتصادی آغاز کرد، با رفع فیلترینگ و گشایش فضای رسانهای و مدنی به خلق اعتماد و با حل بحرانهای مدیریتی به ترسیم چشماندازهای روشن پرداخت. مگر این چیزی غیر از خواست هر ایرانی میهندوستی است؟ با سرمایهای که گامهای نخستین ایجاد میکند میتوان به سمت شفافیت و مبارزه با فساد رفت و با دیپلماسی فعال و هوشمند افقهای تازهای گشود. عالمان علوم اجتماعی که هرازگاهی از سوی دولت یا جامعه محکوم میشوند به برجعاجنشینی و عافیتطلبی، علیرغم تمامی موانع و ملاحظات، گام نخست را با انتشار این فراخوان برداشتهاند، اکنون نوبت نیروهای اجتماعی و سیاسی است که پای در راه نهند. |