آوش نوشت: نویسنده کتاب «ایران کجاست ایرانی کیست» که در آن نظریه اهلیت فرهنگی و دانایی تاریخی - سرزمینی را مطرح و بسط و گسترش داده است، میافزاید: یکی از مهمترین خاصیتهای شرایط این چنینی از پرده بیرون افتادن نگرش آدمهاست. دیگر هیچ ظاهرسازی نمیتواند وجود داشته باشد، اگر کسانی در این همبستگی، اختلال ایجاد کنند و پارازیت این یکپارچگی باشند، دو منشأ دارد، یا از روی جهل است که عموماً هم از روی جهل است یا از روی آگاهی که عمل آگاهانه، نشانه خیانت به سرزمین است و آن طرف هر که باشد، خائن است. به نظرم از خوبی این شرایط است که چهره واقعی همه آشکار میشود. این فرصتی است که آدمهای پیرامونی خودمان را خوب بشناسیم. بالاخره یک امر مسلمی وجود دارد و آن اینکه بحران تا ابد باقی نمیماند. هر بحرانی یک نقطه آغازی دارد و یک نقطه پایانی؛ اما دستاورد بحران، شناخت و آگاهی نسبت به وضعیت واقعی و پیرامونی است. ما هم واقعیتها را کشف و پیدا میکنیم. سید محمد بهشتی، رییس اسبق سازمان میراث فرهنگی در تشریح شرایط همبستگی خاطرنشان میکند: باتوجهبه رخدادهای کشور همبستگی که حاصل این بحران است باید به وجود بیاید، این همبستگی یک اجزایی دارد و یک ملاتی میخواهد تا این اجزا را به همدیگر پیوند بزند؛ ملات همبستگی ما مهر و محبت است. به عبارتی ما یعنی تکتک ما شهروندان ایران باید مترصد فرصت باشیم که به چه شکلی و چطور میتوانیم به هم محبت کنیم. او در ادامه میگوید: این روزها در شبکههای اجتماعی میبینید که مردم دارند به هم محبت میکنند. مثلاً یکنفری نوشته بود به سوپرمارکت رفته و خرید کرده است؛ اما پولی که داده کمتر از محاسبهاش بوده، ماجرا را میپرسد، آن هموطن فروشنده جواب میدهد، در این شرایط تصمیم گرفتهام سود اجناس را حساب نکنم. یا کسی نوشته؛ اگر پدر و مادر سالمند و مریضی دارید و از آنها دور هستید، من حاضرم به آنها رسیدگی کنم. اینها محبت است، این مثالها نشان میدهد که آدمها فرصت این را یافتهاند تا اتفاقات جلوی رویشان را به محبت تبدیل کنند. هر کسی در هر موقعیتی میتواند مترصد فرصت باشد که به دیگران محبت کند. این محکمترین چسب و ملاتی است که اجزای جامعه را به همدیگر پیوند میزند. سید محمد بهشتی تأکید میکند: باطلالسحر ازهمگسیختگی جامعه «محبت» است که همه باید از این فرصت استفاده کنیم. هر کس با هر ظرفیتی که دارد در چهارچوب توان و بضاعتش میتواند مهر و محبتش را به دیگران نشان دهد. کمی و کاستی و بضاعت همدیگر را هم نباید به رخ بکشیم. این روزها میشود عیبهای همدیگر را بپوشانیم و نقطه قوتها را ببینیم. بعضی به این باور داشتند که جامعه ایران بهاصطلاح دچار گسستگی شده اما این روزها متعجب شدهاند؛ چرا که این ملات در دلوجان ایرانیان ریشه دارد. نویسنده کتاب «توسعه در تاریکی» در پاسخ به این پرسش که این ملات؛ میراث تاریخی ما ایرانیان است که در لحظه هجوم بیگانه به همبستگی میرسیم، میگوید: بگذارید این را بگویم «ایران سرزمین بیقراری است». هنر زیستن در این سرزمین «قرار در بیقراری است». این بیت مولانا را بخوانید «جملهٔ بیقراریات از طلب قرار توست/طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت» این بیت شعار این روزهای ما میتواند باشد، ما از «بیقراری» سرزمینی نمیتوانیم فرار کنیم؛ اما در این بیقراری یک گنج و گوهری وجود دارد که آن گوهر را میتوانیم به دست بیاوریم. بهشتی رییس اسبق سازمان سینمایی فارابی در خصوص نقش هنرمندان در زمانه تجاوز بیگانه به سرزمین میگوید: هنرمندان میتوانند از همه امکانات خود استفاده کنند، هر کس از هر تریبونی که دارد میتواند بهره ببرد و ظهور و بروز پیدا کند. هنرمندان در این روزها است که میتوانند نقش اصیل و اصلی خود را ایفا کنند. هنرمند فقط به معنای نقاش و شاعر و فیلمساز خوببودن نیست؛ بلکه در چنین زمانه و روزگاری است که فرصت عملی پیدا میکند تا بهعنوان هنرمند حضور داشته باشد. وقت ابراز هنرمندی اینجا و در این لحظه تاریخی است.  |