صبح نو نوشت: دوحه، پایتخت قطر شهری که در سالهای گذشته هرگز رنگ جنگ را ندیده بود روز سهشنبه هفته گذشته هدف حمله رژیم صهیونیستی قرار گرفت، کشوری که مانند سایر شیخنشینهای متمول حوزه خلیج فارس، امنیت زمین و آسمانش را به ایالات متحده واگذار کرده و در نخستین تهدید شاهد انفجار موشکهای اسراییلی در مرکز پایتخت بود. حمله اسراییل به قطر با تمامی تجاوزات قبلی رژیم صهیونیستی متفاوت است از این منظر که نتانیاهو اینبار با اجازه و یا بدون اجازه آمریکا یکی از متحدان و شرکای تجاری امنیتی واشنگتن را هدف قرار داده و چنین اقدامی، تبعات گستردهای به همراه خواهد داشت. تحلیلگران سیاسی دو نظریه کلی را در خصوص حمله نتانیاهو به دوحه مطرح میکنند، یا مطابق ادعای کاخ سفید و رسانههای آمریکایی، ایالات متحده واقعا بیخبر از این حمله بوده که در این صورت وجود سامانههای دفاعی و نیروهای نظامی آمریکا در کشورهای منطقه بیفایده است و یا آمریکا به احتمال قویتر موافق ضمنی خودش را با حمله به قطر اعلام کرده و تنها در ظاهر ژست مخالفت با این اقدام را گرفته که باز هم نشان میدهد امنیت آمریکایی هیچ سود و نتیجهای برای اعراب در منطقه ندارد. تجدیدنظر در اعتماد به آمریکا روزنامه الشرقالاوسط با انتقاد از عملکرد آمریکا در قبال حمله اسراییل به قطر در گزارشی پیرامون این رویداد بیسابقه نوشت: «حمله اسراییل به دوحه باعث تضعیف اعتماد کشورهای عربی به آمریکا بهعنوان ضامن امنیت منطقه شده است. این حمله نشاندهنده تغییر در موازنه قدرت در منطقه است و کشورهای عربی به دنبال تقویت روابط دوجانبه و چندجانبه برای مقابله با تهدیدات مشترک هستند.» دکتر صنم، وکیل مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقا در اندیشکده سیاست بینالملل چتم هاوس لندن در این خصوص میگوید: «حمله به دوحه بدون شک یکی از شوکهای تاریخی خواهد بود که قطر و کشورهای خلیج را به دنبال کردن شراکتهای راهبردی متنوعتر و خودمختاری امنیتی بیشتر وا خواهد داشت. بر این اساس قابلیت آمریکا برای بازدارندگی دیگر برای قطر و شرکای عرب قابل اتکا نیست. در واقع باید گفت این حمله یک بازی خطرناک است؛ کشورهای خلیج میبینند اسراییل حتی پایتخت قطر را هدف میگیرد (حتی وقتی میانجیگری و مراودات سیاسی وجود دارد) و این اتفاق اعتماد به آمریکا را متزلزل کرده است.» مواضع متناقض کاخ سفید دونالد ترامپ و سخنگوی کاخ سفید در چند موضعگیری پیاپی و بعضا متناقض از سویی حمله به سران حماس را موجه ارزیابی کردند و از سوی دیگر از نقض حاکمیت سرزمینی قطر انتقاد کرده و آن را اقدامی نادرست دانستند! این نگرش و رویکرد متناقض از دیدن تحلیلگران و کارشناسان سیاسی و امنیتی دور نمانده است. خلیل جحشن، تحلیلگر فلسطینی عرب سنتر در واشنگتن به این تناقض اشاره کرده و در این خصوص گفت: «پاسخ ترامپ پس از حمله اسراییل به دوحه ناکافی بوده؛ مواضع او همانا ضد و نقیض بوده و فاقد دیپلماسی و محتوای کافی بوده است.» جحشن اعتقاد دارد این حمله باعث کاهش اعتبار آمریکا در منطقه شده است، زیرا نشان داد که حتی اتحاد با آمریکا هم امنیت قطر را تأمین نمیکند. همچنین النورا آردمانی، کارشناس خاورمیانه در مؤسسه مطالعات بینالمللی سیاسی ایتالیا (ISPI) در این خصوص میگوید: «قطر آگاه است که نمیتواند جایگاه میانجی را ترک کند؛ اما این حمله نشان میدهد که بازدارندگی آمریکا دیگر برای قطر و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به صورت تضمینی کار نمیکند.» پایان تاریخ مصرف امنیت آمریکایی جمهوری اسلامی ایران پایهگذار دکترین امنیت ملی و منطقهای در خاورمیانه بدون وابستگی به قدرتهای جهانی است، نظریهای که همواره از جانب کشورهای عربی منطقه با رویکردی متفاوت نقض شده است، کشورهایی که امنیت خودشان را به قدرت های غربی و مشخصا آمریکا واگذار کرده و هزینه سنگینی برای آن پرداخت میکنند، اما تجربه نشان داده که هیچ بهرهای از این امنیت غربی نبردهاند. حملات موفق حوثیها به عربستان سعودی و حمله دقیق و موفق ایران به پایگاه العدید قطر به خوبی نشان داد که آمریکا برخلاف تبلیغات گسترده رسانهای، توانی برای مقابله با تهدیدات علیه کشورهای منطقه را ندارد. در آخرین نمونه هم آمریکاییها مدعی شدند که خیلی دیر در جریان حمله اسراییل قرار گرفتهاند که اگر این ادعا هم درست باشد، ارادهای برای مقابله با این حمله نداشتند. رامی خوری، استاد دانشگاه آمریکایی بیروت این اتفاق را مقدمهای برای شکلگیری نظم نوین امنیتی در منطقه دانسته و مینویسد: «حمله اسراییل به دوحه بهعنوان اقدامی غیرعادی و نقض حاکمیت قطر ارزیابی شده است. این حمله نشاندهنده عدم تمایل اسراییل به صلح و تداوم سیاستهای تجاوزکارانهاش است، اما واکنش کشورهای عربی و اتحادیه عرب به این حمله میتواند معادلات جدیدی در روابط نظامی و امنیتی منطقهای ایجاد کند. برخی تحلیلگران معتقدند آمریکا از این حمله مطلع بوده و حتی ممکن است در تسهیل آن نقش داشته باشد.» دکتر دانیا ظافر، مدیر اجرایی اندیشکده غیرانتفاعی خلیج فارس در واشنگتن در این خصوص میگوید: «حمله به دوحه نقطه عطفی در امنیت منطقهای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است، چون نشان داد اسراییل حاضر است علنا به یکی از متحدان ایالات متحده حمله کند.» پاتریک تروس یکی از کارشناسان این اندیشکده نیز معتقد است حیثیت آمریکا بهعنوان ضامن امنیت منطقه در خلیج فارس خدشهدار شده است. آمریکاییها در این حمله قادر نبودند با وضوح حمایت یا عدم حمایتشان را نشان دهند و این بلاتکلیفی موجب تضعیف اعتماد کشورهای منطقه شده است. احسان آکتاش، نویسنده روزنامه صباح ترکیه نیز بر این موضوع تأکید کرده و مینویسد: «حمله به قطر فقط یک عملیات نظامی نیست، بلکه نشاندهنده فروپاشی پارادایم امنیتی خلیج فارس است که دههها با حمایت تضمینی آمریکا شکل گرفته بود.» واکنش کشورهای عربی چه خواهد بود؟ آنچه مسلم است ناامنی کابوسی غیرقابل تحمل برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است که فلسفه اقتصادی و درآمدزایی خود را وابسته به سرمایهگذاری خارجی و نتیجه برقراری امنیت و ثبات بنا نهادهاند. نقض امنیتی و حاکمیت سرزمینی برای قطر، بحرین، کویت و امارات متحده عربی حتی عمان و عربستان کابوس است آن هم درست در زمانی که تنها با تکیه بر سرمایهگذاری خارجی، پروژههای اقتصادی خودشان را پیش میبرند. جاستین الکساندر، تحلیلگر مسائل اقتصادی خلیج فارس در رویترز پیرامون اهمیت امنیت در مبادلات تجاری خاورمیانه و خصوصا کشورهای عربی میگوید: «اگر این نوع حملات تکرار شود، تصور سرمایهگذاران و شرکتهای خارجی درباره مخاطرات اقتصادی در قطر و منطقه تغییر خواهد کرد و ریسکها بیشتر دیده خواهند شد.» بر این اساس راه چاره چیست؟ برخی کشورهای عربی و خصوصا مقامات قطری از توافق در زمینه پاسخ به عملیات اسراییل خبر دادند، گزارشی که در فضای مجازی بیشتر بهعنوان یک سوژه کمدی و طنز مورد تحلیل قرار گرفت! قطر و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بدون اجازه آمریکا آب نمیخورند، چطور میتوانند با تکیه بر توان نظامی ایالات متحده، مرزهای اسراییل که یکی از ایالتهای آمریکا در خاورمیانه محسوب میشود نزدیک شوند؟ کاربران عربزبان در فضای مجازی این ادعا را دستمایه طنز قرار داده و مینویسند: «تنها یک کشور است که در مقابل حمله و تجاوز اسراییل پاسخ مشابه میدهد و آن هم ایران است، کشوری که امنیت خودش را بر پایه دانش و توان بومی بنا نهاده و برای پاسخ دادن به حمله اسراییل نیازی به دریافت مجوز از اروپا و آمریکا ندارد.» مصر سالهاست که نظریه شکلگیری ناتوی عربی را مطرح کرده، اما ارتش مشترک کشورهای عربی پیش از این در جنگهای اعراب و اسراییل بارها مقابل رژیم صهیونیستی شکست خورد و به نظر میرسد در قیاس با دهه هفتاد میلادی به دلیل شرایط نظامی و امنیتی کشورهایی مانند سوریه، اردن و عراق ضعیفتر هم شده است. برخی از تحلیلگران بر این باور هستند که به جای ناتوی عربی باید ناتوی اسلامی شکل بگیرد تا جهان اسلام خصوصا در خاورمیانه با استفاده از توان و قدرت نظامی ایران و ترکیه به حضور غربیها در این منطقه پایان بدهند. با این وجود تجربه نشان داده کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس توان و ارادهای برای تأمین امنیت خود با تکیه بر کشورهای اسلامی و یا دانش بومی نداشته و نخواهند داشت. هرچند اعراب نسبت به امنیت آمریکایی دیگر اعتمادی ندارند، اما فعلا راهحل جایگزینی از نظر کشورها وجود نخواهد داشت و باز هم تلاش میکنند ایالات متحده را برای توقف و جلوگیری از تکرار حملات اسراییل قانع کنند، رویکردی که تجربه نشان داده باز هم ضمانتی به همراه نخواهد داشت و ترامپ که همین چند ماه پیش بزرگترین قراردادهای تجاری را با شرکای خودش در حاشیه خلیج فارس به امضا رسانده بود بر سر حفاظت از امنیت اسراییل به نزدیکترین همپیمانان آمریکا هم خیانت میکند. |