صبح نو نوشت: گزارش جدید رجانیوز درباره قالیباف فرصت مناسبی است که واقعیت تفکرات رادیکال در جناح راست که در ظاهر ژست انقلابی میگیرند، اما در حقیقت واجد ویژگیهای تفکر سوپرانقلابی هستند، مشخص شود. رویکردی که به دنبال در انحصار داشتن ادبیات انقلابی و دگرسازی در جریان انقلاب است. آنچه در این میان برجسته است، نه صرفا دفاع شخصی از قالیباف، بلکه لزوم تبیین ریشههای فکری و عملکردی جریانی است که در سالهای اخیر با عنوان «سوپرانقلابی» شناخته میشود؛ جریانی که بهرغم ادعای پایبندی تمامقد به اصول انقلاب، در عمل موجب طرد نیروهای انقلابی، تحریف تاریخ و تشدید شکافهای درونی شده است. این مطلب شاید بتواند تفاوت عقلانیت انقلابی با سوپرانقلابیگری را بیان کند. مطلقگرایی سیاسی به جای اجماعسازی گفتمانی جریان موسوم به سوپرانقلابی، از نیمه دهه 1380 با نگاهی مطلقانگارانه به عرصه سیاست وارد شد. این جریان نهتنها خود را معیار انقلابیگری دانست، بلکه سایر طیفهای درون انقلاب را بهعنوان منحرف یا غیرانقلابی طرد کرد، اما در نهایت خود باعث و بانی متولد شدن احمدینژاد در فضای سیاسی کشور و لطمه او به جریان انقلاب و کشور شد. این نگاه خودحقپندارانه، در موارد متعددی چون حمایت بیچونوچرا از احمدینژاد، نشان از ضعف تحلیل و عدم توانایی در حوزه معرفتی داشت. نمونه بارز این خطا، تصویرسازی از احمدینژاد بهعنوان «رجایی زمان» بود، اما پس از خانهنشینی 11 روزه رییسجمهور وقت و انحرافات آشکار او، این جریان نهتنها مسئولیت تحلیلی خود را نپذیرفت، بلکه هیچگاه اصلاحی در مواضع خود ارائه نکرد. در نقطه مقابل، قالیباف با فاصلهگیری از رفتارهای احساسی و قطبی، نگاه واقعبینانهتری نسبت به احمدینژاد اتخاذ کرده بود؛ نگاهی که امروز از سوی همان جریان، با اتهام «اعتدالگرایی» تخطئه میشود. تاریخ نشان داد که قالیباف سرباز واقعی برای انقلاب و رهبری بوده نه احمدینژادی که این دوستان، رجایی زمان خطابش میکردند. نقش در دوقطبیسازی و ضعف در جذب حداکثری از لطمات این طیف مدعی انقلابیگری، عملکرد رسانهای و گفتمانی آنها بوده که به انشقاق نیروهای انقلاب دامن زده است. رفتار برخی چهرههای این جریان با برخی مراجع دینی مانند آیتالله صافی گلپایگانی که مورد حمله قلمی قرار گرفتند، از نشانههای اشتباه در مبانی فکری آنان بود. همچنین طرح جدایی میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی توسط چهرههایی نظیر مهدی جمشیدی، از نشانههای بحران نظری در این جریان بهشمار میآید؛ بحرانی که اگر علاج نشود، به شکاف عمیقتری میان دینداری و حکومتداری خواهد انجامید. این جریان سیاسی که در رجانیوز بروز رسانهای دارد، در مواضع خود نسبت به انتخاباتهای 88، 92، 96 و 1400 با تفسیری گزینشی، همواره تلاش کرده نقش جریان خود را تطهیر و مسئولیتها را بر دوش دیگران، بهویژه قالیباف بگذارد. حال آنکه شکستهای انتخاباتی جریان انقلاب در 1392 و 1403 محصول فقدان راهبرد جذب حداکثری، تقلیل انقلاب به یک گروه خاص و ناتوانی در ائتلافسازی بود. ایده ضد وحدت این گروهها در نهایت حاصلی جز سرکار آمدن اصلاحطلبان نداشت. البته یک هدف بزرگ برای آنها را پوشش میداد؛ رییسجمهور نشدن قالیباف. در مجموع نقد سوپرانقلابیگری دارای مصادیق فراوان است از جمله؛ تضاد با نظریه جذب حداکثری، ایجاد دوقطبی، تخریب چهرههای انقلابی و نظامی و شکافسازی در جریان انقلاب. انحراف از نظریه جذب حداکثری جریان موسوم به سوپرانقلابی باید به این پرسش پاسخ دهد که طی سالهای گذشته چه سهمی در تحقق نظریه «جذب حداکثری و دفع حداقلی» که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید داشتند، ایفا کرده است؟ درحالیکه از مفاهیمی چون بصیرت و گفتمان انقلابی دم میزنند، عملا در مسیر ساخت دوقطبیهای بیثمر، ایجاد انشقاق در بدنه انقلاب و حساسیتزدایی نسبت به شکافهای اجتماعی حرکت کردهاند. واقعیت آن است که این جریان، بیش از آنکه به دنبال بازسازی سرمایه اجتماعی انقلاب باشد، هویت خود را در حذف دیگر نیروهای انقلابی و رقابتهای درونجبههای جستوجو میکند؛ وضعیتی که در درازمدت به فرسایش انسجام ملی منجر خواهد شد. این جریان باید نسبت خود را با هشدارهای رهبری مبنی بر ایجاد نکردن دوقطبیهای کاذب مشخص کند. از سوی دیگر، همین جریان حتی در دوره دولت مرحوم رییسی نیز طوری عمل کرد که فراگیری دولت میان اصولگرایان با چالش مواجه شود و دولت دوم درون دولت سیزدهم شکل بگیرد. این رویه بعدها در قبال افرادی مانند جلیلی نیز تکرار شد؛ جایی که تلاش این جریان برای تبدیل جلیلی به تنها آلترناتیو انقلابی، به جای تقویت گفتمان انقلاب، به دو قطبیسازی مفرط و فرسایش اجتماعی انجامید. نمونه دیگری از رفتارهای خسارتبار این جریان، حملات بیسابقه به فرماندهان نظامی کشور بود. به بهانه نقد، بارها چهرههای صادق و مورد وثوق مردم را در وعدههای صادق زیر سوال بردند؛ حالآنکه کارنامه این افراد در جبهههای دفاع، امنیت و بازسازی کشور، گواه تعهد انقلابی آنان است. درحالیکه بدنه مردم و نخبگان، این فرماندهان را ذخایر نظام میدانند، برخی جریانها تلاش کردند با اتهامزنی و تخریب، آنان را از میدان اعتبار خارج کند. سوپرانقلابیها و انتخابات 1402 و 1403 در انتخابات 1402، جریان موسوم به سوپرانقلابی که با راهاندازی «مگافهرست» تلاش داشت رقیب قالیباف را در تهران و سایر حوزهها تقویت کند، عملا به تشتت در بدنه نیروهای انقلاب دامن زد. رویه این گروهها بدون توجه بهعنوان مجلس انقلابی برای مجلس یازدهم صورت گرفت و به انشقاق نیروهای انقلاب منجر شد. در انتخابات 1403 نیز روشن بود که در صورت رسیدن جلیلی به دور دوم انتخابات ریاستجمهوری، امکان شکست قطعی او در برابر نامزد جریان مقابل بالا است. بااینحال، هدف اصلی طراحان صحنه، نه فقط پیروزی انقلاب، بلکه حذف قالیباف از صحنه رقابت بود؛ اقدامی که به قیمت باخت محتمل جبهه انقلاب دنبال شد. این سیاست، اگرچه در کوتاهمدت برای برخی بازیگران فرصتآفرین بود، اما در بلندمدت اعتماد عمومی به انسجام جبهه انقلاب را آسیبپذیر ساخت. تحریف قالیباف رجانیوز در گزارش اخیر خود، روایتی یکسویه و تحریفشده از مواضع قالیباف در مقاطع حساس ارائه کرده است. این پایگاه رسانهای که با پوشش شدیدا سوگیرانه، به دنبال حذف دیگر صداهای انقلابی است، در برابر فداکاریها و کنشهای وحدتگرایانه قالیباف یا سکوت اختیار کرده یا با بیانصافی تحلیل کرده است. بهعنوان مثال، این رسانه هرگز به کنارهگیری قالیباف در سال 1396 به نفع مرحوم رییسی و عدم ورود او به رقابت 1400 برای حفظ انسجام جریان انقلاب، نپرداخته یا آن را اشتباه توصیف کرده است. قالیباف در سال 96 طرفدار حضور یک نامزد بود، ولی با اصرار جمنا به صحنه آمد و در نظرسنجیها احتمال پیروزی او بر روحانی وجود داشت، اما باز هم با جمعبندی جمنا کنار رفت. این رفتار را با رفتار آقای جلیلی در دو انتخابات 92 و 1403 مقایسه کنید. این در حالی است که همان جریان، حتی پس از کنار رفتن قالیباف، باز هم او را به سهمخواهی متهم کرد و در تحلیلهای خود فداکاری او را سانسور نمود. قالیباف و حفظ وحدت قالیباف در انتخابات مجلس یازدهم نیز با وجود برخورداری از پایگاه اجتماعی و سیاسی گسترده، حاضر شد برای حفظ وحدت در جبهه انقلاب، فهرست انتخاباتی تهران را بدون حضور نزدیکترین افراد خود بپذیرد و وارد فرآیند ائتلافی شود. وی برخلاف برخی چهرهها که همواره ائتلاف را مشروط به تصاحب اکثریت فهرست میدانستند، با نادیده گرفتن منافع شخصی، در مسیر انسجام جریان انقلابی گام برداشت. مجلس یازدهم نیز با وجود برخی فشارها و فضاسازیهای بیرونی، از همین وحدت شکل گرفت، هرچند همان جریان سوپرانقلابی که از آن سهم بردند، در ادامه مسیر و در بزنگاههای حساس، به سکوت یا تخریب قالیباف روی آوردند. عملکرد انسجامآفرین در فتنه 88 رجانیوز در نقد خود، قالیباف را به تساهل در قبال فتنه 88 متهم کرده، اما واقعیت آن است که قالیباف همان زمان نیز مواضع شفافی در دفاع از جمهوری اسلامی داشت. خود او بعدها گفت: «در حوادث سال 88 عمارگونه رفتار کردم؛ الان که مرور میکنم میبینم دقیقترین حرفها را همان زمان زدم.»درحالیکه برخی از مدعیان سوپرانقلابیگری، هیچگاه درباره انحرافات احمدینژاد موضع صریح نگرفتند، تمرکز خود را بر تخریب قالیباف گذاشتند. قالیباف درعینحال به شدت سران فتنه را نقد کرد. او درعینحال اعتقاد داشت که باید از شکاف و جدال اجتماعی کاست و به اقناع افکار عمومی پرداخت. هدف را جذب حداکثری گذاشت نه طرد حداکثری و به همین واسطه در فتنه 88 تلاش کرد که در جهت انسجام و آرامش اجتماعی حرکت کند و در این مسیر علاوه بر اظهارات علنی تلاشهای پشت پرده فراوانی انجام داد. نگاه قالیباف به سیاست خارجی قالیباف برخلاف روایت رجانیوز، هرگز مدافع سیاست خارجی منفعل نبوده است. او در مواضع خود همواره بر استقلال اقتصادی و عدم شرطیسازی معیشت به مذاکرات تأکید کرده است. نظر وی درباره برجام هم ذیل مذاکره بهعنوان بخشی از مبارزه معنا دارد و تاریخ مناظرههای سال 96 به خوبی موضع او در مقابل شرطیسازی اقتصاد را نشان میدهد. بد نبود که رجانیوز یک دور مناظرههای سال 96 و ایستادن قالیباف مقابل روحانی را مرور میکرد. درعینحال تصویب اقدام قانون راهبردی که جلوی روند خسارتبار تعهد یکطرفه پس از خروج ترامپ از برجام را گرفت و مورد تمجید رهبر انقلاب قرار گرفت را هم باید به این دوستان گوشزد کرد. البته این دوستان نباید فراموش کنند که شهید رییسی در مناظرههای 96 و 1400 علیه برجام سخنی نگفت و از اجرایی شدن تعهدات طرفهای برجام سخن گفت. دولت سیزدهم هم در همین جهت به مذاکره با طرفها پرداخت. تعامل با دولت شهید رییسی برخلاف تصویرسازیهای جریان سوپرانقلابی، قالیباف در تعامل با دولت سیزدهم رویکردی منطقی و حمایتی در پیش گرفت. مجلس در جریان رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی رییسی، به جز وزیر آموزش و پرورش که انتقادات جدی به سوابق او وجود داشت، به تمامی وزرا رأی اعتماد داد و بر ضرورت تقویت دولت در آغاز راه تأکید کرد. نمونه بارز عقلانیت سیاسی مجلس استیضاح سید رضا فاطمیامین بود که اگرچه در مقطعی از دولت کنار گذاشته شد، اما در ادامه روند مدیریتی، مشخص شد تحلیل اولیه مجلس نادرست نبوده است. در نقطه مقابل، عبدالناصر همتی که از چهرههای ناکارآمد دولت دوازدهم بود، با وجود همه هشدارهای پیشین قالیباف، امروز یکی از گزینههای حذف شده در دولت پزشکیان است. این تفاوت در ارزیابیها، نشان میدهد که قالیباف هم در نقد و هم در حمایت، به جای سیاسیکاری، از شاخصهای واقعگرایانه بهره برده است.نکته جالب اینکه همتی در همان ابتدای دولت استیضاح شد. دفاع از کارآمدی نوع عملکرد قالیباف در پلیس و شهرداری تهران اما همواره از سوی سوپرانقلابیها سانسور شده است. عملکردی که اگر در جناح چپ بود از سوی اصلاحطلبها روی سر گرفته میشد، از سوی این جریانها یا تخریب شده یا تحریف و یا سانسور. در برابر این حملات، دفاع از قالیباف نه از سر شخصیتمحوری، بلکه به دلیل اهمیت نگاه سیستمی، واقعگرایی انقلابی و تجربه اجرایی مؤثر است. او در شهرداری تهران نیز با کارنامهای ملموس در توسعه مترو، فضای سبز و پروژههای زیرساختی، نشان داد که کارآمدی، ستون عقلانیت در نظام اسلامی است. جریان سوپرانقلابی، به جای ترمیم گذشته و بازبینی در خطاهای راهبردی خود، امروز در مسیر حذف چهرههایی چون قالیباف قدم برداشته است؛ چهرههایی که در عین پایبندی به اصول انقلاب، از عقلانیت، وحدت و کارآمدی دفاع میکنند. این جریان با تحریف تاریخ، تحریک شکافهای درونی و سانسور دستاوردهای جریانهای دیگر، بیش از آنکه به وحدت در جبهه انقلاب کمک کند، موجب واگرایی و بیاعتمادی عمومی شده است. مفهوم حکمرانی انقلابی و کارآمدی قالیباف از چهرههایی است که تلاش کرده بین اصول انقلاب و کارآمدی در اداره کشور توازن برقرار کند. گفتمان او نه بر طرد رقبا، بلکه بر تولید ظرفیتهای تازه از دل انقلاب استوار بوده است. آنچه در عملکرد اجرایی او مشهود است، تلفیق ارزشهای انقلابی با مدلهای نوین حکمرانی است. از شهرداری تهران تا ریاست مجلس، قالیباف بر این اصل تأکید داشته که انقلاب باید خود را در کارآمدی نشان دهد، نه صرفا در شعارهای بیعمل. در برابر این نگاه، جریان سوپرانقلابی بیشتر بر «اصالت نیت» و «تکرار شعار» تکیه داشته و کمتر موفق به ارائه الگوهای حکمرانی در عمل شده است. به همین دلیل همواره در موضع انتقاد باقی مانده و مسئولیت اجراییناپذیری را بهعنوان فضیلت معرفی کرده است. این وضعیت، با انتظارات نسل جوان از دولت فاصله جدی دارد و سبب فرسایش سرمایه اجتماعی در بخشهایی از بدنه انقلاب شده است. تکنوکراسی؟ قالیباف از جمله سیاستمدارانی است که مفهوم کارآمدی را با تکیه بر عقل متصل به وحی و تجربه مدیریتی بومی تعریف کرده است. او بارها تأکید کرده که انقلاب اسلامی باید در عمل و سازندگی متجلی شود، نه صرفا در تکرار شعارها. از نظر او، یک انقلابی واقعی کسی است که در کنار وفاداری به اصول، برای مردم کار کند، زیرساخت بسازد، عدالت را اجرایی کند و کشور را پیش ببرد، اما برخی جریانها این توصیف را با تکنوکراسی تحریف میکنند. عملکرد قالیباف در شهرداری تهران بازتاب عینی همین نگرش است. او موفق شد ضمن توسعه فضاهای سبز، شبکه حملونقل عمومی، بوستانهای شهری و پروژههای اتوبانی، نگاهی عدالتمحور و توسعهگرا را تلفیق کند. برخلاف برخی جریانها که قالیباف را با تهمتهای مختلف زیر سوال بردند، بررسیهای نهادهای قضایی نشان داد که این تخریبها فاقد مستندات قابل اتکا بوده است. رجانیوز و همفکرانش، بارها در برابر کارنامه ملموس قالیباف در مدیریت شهری، تنها با تخریب واکنش دادهاند؛ درحالیکه اگر خودشان چنین کارنامهای داشتند، آن را سند انقلابیگری معرفی میکردند. در موضوع سیاست خارجی نیز جریان سوپرانقلابی بارها تلاش کرده قالیباف را مخالف برجام معرفی کند، درحالیکه او در مناظرات 1396 و مواضع مجلس یازدهم، بیشترین نقد را نه به اصل مذاکره، بلکه به شرطیسازی اقتصاد به سیاست خارجی وارد کرده است. این دقیقا همان رویکردی بود که بعدها دولت روحانی را زمینگیر کرد و رهبر انقلاب نیز نسبت به آن هشدار دادند. قالیباف با نقد صریح عملکرد روحانی و جهانگیری، خطر وابستهکردن معیشت مردم به اراده آمریکا و اروپا را گوشزد کرد؛ هشداری که امروز اهمیتش بیش از پیش نمایان شده است. افزون بر این، برخلاف روایت انحرافی برخی رسانهها، قالیباف همواره در کنار جبهه مقاومت ایستاده و مواضع صریحی علیه رژیم صهیونیستی و آمریکا اتخاذ کرده است. ارتباط مؤثر و متقابل او با جریان مقاومت، برخاسته از فهم عمیق او از سیاست منطقهای و امنیت ملی است، نه از موضعگیریهای سطحی و نمایشی. درحالیکه برخی جریانها تنها در کلام از مقاومت حمایت میکنند، قالیباف در عمل نیز در چارچوب ساختاری و دیپلماسی پارلمانی و میدانی از این گفتمان پشتیبانی کرده است. |