در یک صبح معمولی، زاهدان به ناگاه در صدای گلوله و انفجار فرو رفت؛ صدایی که نه فقط شیشههای ساختمان دادگستری را شکست، بلکه امنیت ذهنی شهروندان این استان را نشانه رفت. در حمله مسلحانهای که از سوی عوامل ناشناس صورت گرفت - تا لحظه تنظیم این خبر - شش تن از هموطنانمان، از جمله یک مادر و کودک بلوچ، به شهادت رسیدند و بیش از 20 نفر نیز مجروح شدند. این واقعه، صرفاً یک حمله کور نبود، بلکه بخشی از یک سناریوی پیچیده جنگ ادراکی و روانی علیه ملت ایران به شمار میرود؛ جنگی که میدان آن نه فقط خاک ایران، بلکه افکار عمومی است. ترور برای تصویرسازی؛ سهگانه جنگ روانی علیه ایران حمله به دادگستری زاهدان را نباید صرفاً یک اقدام خشونتآمیز یا عملیاتی درونمرزی تصور کرد. این حادثه، بخشی از پروژهای بزرگتر است که طی ماههای اخیر در اتاقهای فکر غربی و صهیونیستی طراحی و اکنون وارد فاز اجرایی خود شده است. می توان گفت این پروژه بر پایه سه محور اساسی استوار است: 1. ایجاد رعب و وحشت عمومی تروریسم در ذات خود ابزار هراسسازی است. هدف از حمله به یک نهاد رسمی مانند دادگستری، انتقال این پیام به مردم است که حتی ساختارهای حکومتی و قضایی نیز از تیررس حملات در امان نیستند. این تاکتیک با هدف تضعیف روانی مردم و القای حس در امان نبودن طراحی میشود. حملهای که زنان، کودکان و شهروندان بیدفاع قربانی آن میشوند، دقیقاً بر نقطهای ضربه میزند که به همبستگی عمومی لطمه وارد میکند. 2. بسترسازی برای تحرک گروههای تجزیهطلب ایجاد ناامنی در مناطق مرزی مانند سیستان و بلوچستان، بهویژه زمانی که با فعالیت گروهکهای تروریستی مانند جیشالظلم همراه است، بستری فراهم میکند برای فعالسازی هستههای خاموش تجزیهطلب. دشمن میکوشد با بیثبات جلوه دادن مناطق قومی و مذهبی، بذر تفرقه را بکارد و مسیر پروژههای بالکانیزهسازی را هموار سازد. 3. القای تصویر شکنندگی امنیت داخلی مهمترین محور این پروژه اما، تصویرسازی از یک ایران ناپایدار و ناامن در رسانههای جهانی است. در عصری که افکار عمومی جهانی از طریق اخبار آنلاین شکل میگیرد، حتی یک حادثه موضعی نیز میتواند بازتاب گستردهای یابد و ایران را در افکار عمومی به کشوری شکننده جلوه دهد. این تصویر، همسو با سیاست فشار حداکثری غرب طراحی شده تا ایران را از منظر سرمایهگذاری خارجی، روابط دیپلماتیک و نفوذ منطقهای تضعیف کند. در همین چارچوب، عملیات زاهدان را باید در امتداد تحرکات سردشت و فضاسازی درباره بحرانهای داخلی ـ نظیر آب و برق ـ دانست؛ جریانی که تلاش دارد موفقیتهایی چون پرتاب ماهواره «ناهید» یا پیروزی در نبرد غزه را با اخبار تلخ امنیتی در داخل کشور خنثی کند. چهار جبهه ناپیدا؛ نقشه ناامنیسازی در اطراف ایران حمله زاهدان را باید در چارچوب یک نقشه محاصره امنیتی دید که در آن، دشمن بهطور همزمان چهار منطقه کلیدی اطراف ایران را هدف گرفته: شرق (با فعالیت گروههای تروریستی مانند جیشالظلم)، قفقاز (با تنشهای قومی و نفوذ رژیم صهیونیستی)، شامات (با احیای تهدیدات تروریستی در سوریه و عراق)، و خلیجفارس (با تحرکات نظامی و فشار دیپلماتیک). این طرح نه صرفاً نظامی، بلکه روانی و رسانهای هم هست. هدف، ایجاد یک زنجیره پیوسته از بحرانهاست که ذهن جامعه را دایم درگیر و احساس امنیت را تضعیف کند. دشمن میکوشد با ناامن جلوه دادن محیط پیرامونی ایران، احساس محاصره دایمی را در افکار عمومی جا بیندازد؛ تا مردم، به جای اعتماد به ثبات، در انتظار تهدید بعدی باشند.در واقع، این جنگ بدون شلیک گلوله هم میتواند مؤثر باشد؛ کافی است مردم، احساس کنند ناامناند. تروریسم نیابتی؛ سلاح ارزان برای پروژه مهار ایران گروههای تروریستی نیابتی مانند جیشالظلم، در واقع ابزارهای عملیاتی شبکهای پیچیده از منافع متضاد هستند؛ شبکهای که در آن، آمریکا و رژیم صهیونیستی، برای انحراف افکار عمومی و امتیازگیری سیاسی، از تروریسم استفاده ابزاری میکنند. در زمانی که رژیم صهیونیستی با چالش های مختلفی در داخل و خارج دست و پنجه نرم می کند، این گروهکها نقش نیروهای پراکسی را ایفا میکنند. حمله زاهدان، همزمان با تحرکات رسانهای غرب و آغاز گفتوگوهای دیپلماتیک در استانبول، تلاشی برای فشار بر مواضع ایران از موضع ضعف است. سکوت غرب؛ ادعای حقوق بشر یا بازی سیاسی؟ در حالی که رسانههای غربی همواره با تیترهایی در حمایت از مردم ایران و دفاع از حقوق بشر سخن میگویند، اکنون در برابر حمله به دادگستری زاهدان، سکوتی معنادار را در پیش گرفتهاند. این سکوت نهتنها نشاندهنده استانداردهای دوگانه آنان است، بلکه آشکار میسازد که مفهوم حقوق بشر برای آنان تنها یک ابزار سیاسی و نه یک ارزش انسانی است. غرب اگر حقیقتاً مدافع انسانیت است، باید این حمله را محکوم کند و عاملان آن را بهعنوان تروریست معرفی کند در غیر این صورت، شعارهای آنان درباره مردمدوستی و تروریسمستیزی، چیزی جز بازیهای تبلیغاتی نیست. وحدت اجتماعی؛ پادزهر جنگ شناختی در جریان حادثه زاهدان، واکنشهای مردمی و اجتماعی، نشان داد که هنوز سرمایه اجتماعی ایران زنده و فعال است. محکومیت سریع علمای اهل سنت، همراهی مردم استان، واکنشهای ملی و حمایت از نیروهای امنیتی، همگی بیانگر آن است که دشمن در محاسبه انسجام داخلی ملت ایران اشتباه کرده است. این وحدت، تنها سلاح مؤثر در برابر جنگهای شناختی است. دشمن میخواهد مردم را از هم جدا کند، اما این حادثه ثابت کرد که ایران همچنان سرزمین «همدلی در بحران» است. باید این وحدت را پاس داشت، تقویت کرد و به آن عمق راهبردی بخشید تا در برابر موجهای بعدی نیز مقاوم بمانیم. محکومیت شدید این جنایت توسط مردم، مقامات و علمای سیستان و بلوچستان گواه خوبی بر این مهم است. امنیت منطقهای، بدون همگرایی ممکن نیست حادثه زاهدان بار دیگر اثبات کرد که امنیت، کالایی بومی نیست. کشورهایی مانند ایران نمیتوانند بهتنهایی بار مسئولیت مقابله با تروریسم را به دوش بکشند. برای مقابله با این موج تهدید، نیاز به ائتلاف منطقهای علیه تروریسم نیابتی است. همکاری کشورهای منطقه، از آسیای مرکزی تا خلیجفارس، میتواند زیرساختهای یک امنیت پایدار را شکل دهد. در این میان، پرچمداری ایران و نقشآفرینی در مسئله فلسطین، بهعنوان نقطه اتصال ملتهای منطقه، ظرفیت بیبدیلی برای همگرایی امنیتی ایجاد کرده است. تنها با تکیه بر منافع مشترک و هویت بومی میتوان طرحهای بیثباتسازی غرب را ناکام گذاشت. خراسان |