رهبر حکیم انقلاب در نخستین سخنرانی عمومی پس از جنگ 12 روزه اخیر با رژیم صهیونیستی و آمریکا، کلیدواژهای راهبردی و قابلتأمل را برجسته کردند که بیش از هر زمان دیگری نشاندهنده عمق درک راهبردی ایشان از منطق قدرت در میدانهای سخت و نیمهسخت است. ایشان با صراحت اعلام کردند: «هم دوستان و هم دشمنان بدانند ملت ایران در هیچ میدانی به صورت طرف ضعیف حاضر نخواهد شد. چه در میدان دیپلماسی و چه در میدان نظامی، هرگاه وارد شویم، به توفیق الهی با دست پُر وارد خواهیم شد.» این گزاره، نه یک شعار احساسی، بلکه بازتابی از یک منطق واقعگرایانه و کارنامهای است که میتوان مؤلفههای آن را در تحولات کلیدی سالهای اخیر ردیابی کرد. تجربههای راهبردی گذشته نیز نشان میدهد که رهبر انقلاب همواره تلاش کردهاند تا ورود به هر عرصهای چه نظامی و چه دیپلماتیک از موضع قدرت باشد؛ نه با واکنشهای احساسی و غیرمنسجم، بلکه با طراحیهای عمیق و بلندمدت برای تغییر زمین بازی. دیپلماسی از موضع قدرت؛ نه با دست خالی یکی از نمودهای بارز این رویکرد، مربوط به دوران روی کار آمدن دونالد ترامپ است. زمانی که برخی در داخل کشور با دریافت پالسهایی از سوی واشنگتن، زمزمه مذاکره با دولت ترامپ را مطرح میکردند، رهبر انقلاب با قاطعیت اعلام کردند: «مذاکره با آمریکا در آن شرایط، نه هوشمندانه بود، نه عاقلانه و نه شرافتمندانه.» تحلیل ایشان روشن بود: مذاکره، در ذات خود یک ابزار و تاکتیک است، اما وقتی طرف مقابل با سوءنیت، رفتار قلدرمآبانه و ذهنیتی معاملهگرانه وارد میشود، هر مذاکرهای از موضع ضعف، نهتنها بیفایده، بلکه زیانبار خواهد بود. رهبر انقلاب، بهجای تن دادن به مذاکراتی بیحاصل، میدان دیپلماسی را طوری بازطراحی کردند که ایران بتواند از طریق مذاکره غیرمستقیم، کنترل بیشتری بر زمین بازی داشته باشد؛ از تعیین مکان مذاکرات تا مدیریت خطوط قرمز و چارچوبهای حقوقی. سپس، وقتی شرایط عینی تغییر کرد و «دست ایران پُرتر» شد، مسیر گفتوگوها با مجوز ایشان از سر گرفته شد. این شیوه، نشانگر همان «منطق حضور مقتدرانه در میدان دیپلماسی» است که امروز نیز از آن سخن گفتند. میدان نظامی؛ از صبر فعال تا پاسخ هوشمندانه در عرصه تحولات نظامی اخیر، شاهد نوعی هدایت راهبردی هوشمندانه از سوی فرماندهی کل قوا بودیم که بهخوبی نشان داد تقابل با رژیم صهیونیستی صرفاً یک پاسخ لحظهای به تجاوز نبود، بلکه بخشی از یک طراحی دقیقتر در هندسه بازدارندگی ایران محسوب میشود. در روزهایی که احساسات عمومی و حتی برخی نیروهای انقلابی خواهان اجرای سریع «وعده صادق 2» و پاسخ مستقیم به جنایت دشمن بودند، رهبر حکیم انقلاب برخلاف جریان هیجانی رایج بر ضرورت اعتماد به فرماندهان میدانی و صبوری در فرایند تصمیمسازی نظامی تأکید کردند. این توصیه ظاهراً ساده، بازتاب یک اصل عمیق در موازنه قواست: پاسخ نظامی، باید زمانی و به شکلی صورت گیرد که بیشترین کارایی راهبردی را داشته باشد؛ نه صرفاً اقناع افکار عمومی در لحظه. اگرچه بسیاری از جزییات مربوط به تصمیمات نظامی و اقدامات میدانی ایران بهدرستی از منظر امنیتی منتشر نمیشود، اما از شواهد میدانی، الگوی رفتار صهیونیستها و نتایج عملیاتهای اعلامنشده، میتوان دریافت که فرماندهی کل قوا تلاش کردهاند طراحی میدان پاسخ را بهگونهای انجام دهند که ابتکار عمل در اختیار جمهوری اسلامی باقی بماند. در شرایط فعلی نیز جمهوری اسلامی ایران، همان راهبرد پیشین خود را با اقتدار بیشتری دنبال میکند. جنگ 12روزه اخیر نقطه عطفی در معادلات بازدارندگی منطقهای بود؛ چراکه ایران نهتنها در برابر حملهای بیسابقه و از پیش طراحیشده، خود را بازنده نیافت، بلکه با نمایش ظرفیتهای ناشناخته و توان آفندی مؤثر، دشمن را در نقطهای غیرمنتظره غافلگیر کرد. در حالی که رژیم صهیونیستی گمان میکرد با ترور فرماندهان ارشد سپاه در روز اول، میتواند توازن میدان را به نفع خود تغییر دهد، ایران با اتخاذ یک رویکرد «چندلایه و منعطف» در واکنش، نهتنها ضربهای متقابل وارد کرد، بلکه نشان داد دست آن در حوزه پاسخ تهاجمی (آفندی)، نهفقط پُر، بلکه فراتر از تصورات دشمن است. بسیاری از ظرفیتهایی که در جریان این درگیری فعال شدند، پیشتر برای دشمن ناشناخته یا غیرقابل پیشبینی بودند. از نگاه راهبردی، این جنگ نشان داد که ایران در شرایط سخت نیز قدرت طراحی صحنه و مدیریت لحظه دارد. واکنش جمهوری اسلامی، صرفاً یک پاسخ واکنشی نبود، بلکه مبتنی بر طرحریزی قبلی و سناریوهای ازپیشتدوینشدهای بود که توانست ابتکار عمل را بهسرعت از دشمن بازپس بگیرد. در یک جمله، اگرچه ایران در روز نخست با ضربهای دردناک از عنصر غافلگیری مواجه شد، اما در کمتر از 24 ساعت، ابتکار میدانی را از طریق غافلگیری معکوس بازآفرینی کرد؛ این همان ویژگی متمایز بازیگران برخوردار از «عمق استراتژیک» و «انعطاف تاکتیکی» است که تنها در نظامهای دارای فرماندهی منسجم و اراده ملی شکل میگیرد. اکنون؛ دیپلماسی بر بستر قدرت واقعی امروز نیز ایران در دو میدان موازی نظامی و دیپلماتیک در شرایطی به سر میبرد که بهوضوح دست برتر را دارد. نمایش توان بازدارندگی در جنگ 12روزه، نه فقط برای تلآویو، بلکه برای پایتختهای منطقه و حتی اروپا پیام روشنی داشت: جمهوری اسلامی ایران، دیگر صرفاً بازیگری ایدئولوژیک نیست، بلکه بازیگری با ظرفیتهای میدانی بالفعل، ابتکار عمل تاکتیکی و عمق راهبردی در منطقه است. در چنین وضعیتی، میدان دیپلماسی نیز دیگر به معنای عقبنشینی نیست، بلکه تبدیل به بستری برای پیشبرد ابتکار عمل است. دیپلماتهای ایرانی در چنین مختصاتی، میتوانند از موضع برتری نظامی و منطقهای ایران، پروژههایی مانند ائتلافسازی امنیتی علیه رژیم صهیونیستی را در دستور کار قرار دهند. از آن مهمتر، اکنون زمان مناسبی برای ارائه یک روایت جایگزین از نظم امنیتی در غرب آسیاست؛ نظمی که برخاسته از منطقه است، نه تحمیلشده از بیرون. |